با نهایت تاسف و تالم در گذشت برادر گرامیتان جوان ناکام امید معلم که همسنگری مهربان برای ماهم بود را به شما و خانواده محترمتان تسلیت عرض میکنیم وامیدواریم که مورد لطف و مرحمت حضرت باریتعالی قرار گیرد.
اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشآموزان همزمان با روز قدس و برای همدردی با مردم مظلوم و بیدفاع فلسطین بیانیهای را صادر کرد. به گزارش روابطعمومی و امور بینالملل دفترمرکزی اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشآموزان، متن بیانیه اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشآموزان به مناسبت روز قدس به شرح زیر میباشد: 37 سال از ابتکار و طراحی هوشمندانه حضرت امام خمینی(ره)، در نامگذاری جمعه آخر ماه مبارک رمضان به نام روز جهانی قدس میگذرد. فرصتی بینظیر که همآوایی، وحدت و اراده امت اسلامی در قبال حل مسأله فلسطین و دفع غدّه سرطانی اسرائیل را در پی داشته است، تا آنجا که امروز آزادی قدس شریف به مثابه آرمانی مشترک برای آحاد مسلمانان عالم شده است. به مدد الهی، در طول این سالهاٰ دشمنشناسی، استکبارستیزی، دفاع ازمظلوم و تاختن بر ظالم که گفتمان غالب انقلاب اسلامی است، چنان هراسی و وحشتی را در سردمداران نظام سلطه و صهیونیسم بینالمللی فراهم ساخته است… که دیوانهوار دست به راهاندازی جنگهای نیابتی و فتنههای تروریستی درسرزمینهای اسلامی زده است. گرچه گروههای تروریستی تکفیری با حمایتهای خبیثانه آل سعود و همپیمانانش، به دنبال تامین امنیت برای رژیم صهیونیستی هستند اما هر روزشاهد تقویت جریان مقاومت و گفتمان انقلاب اسلامی در جای جای ممالک اسلامی هستیم، و ظرفیت عظیم و جدید ضدصهیونیستی پیش آمده در سرزمین مظلوم یمن از آن جمله است. قدرت گفتمان انقلاب اسلامی تا آنجایی رسیده است که قدرتهای بزرگ مادی عالم را واداشته تا زبان تکریم بگشایند و در مقابل خواستههای به حق ملت سرافزار ایران، سر تعظیم فرود آورند و نبرد دیپلماتیک برای درهم شکستن تحریمهای ظالمانه و غیر انسانی غربیها و احقاق حقوق هستهای این ملت ازجمله است. در همه اعصار و به ویژه در چند ده اخیر، آنچه در عرصه داخلی و بینالمللی پیروزی و نصرت را برای ملتهای مسلمان به دنبال داشته است، چیزی جز مقاومت نبود. این اکسیر مقاومت بود که پوزه زیاده خواهان را به خاک مالیده است. مقاومت، رؤیای تشکیل “خاورمیانه بزرگ” و “اسرائیل از نیل تا فرات” را به کابوس صهیونیستها تبدیل کرده و منجر به تقویت اراده تحقق آرمان آزادی قدس شریف و تشکیل “فلسطین از بحر تا نهر” شده است. جنبش دانشآموزی ایران اسلامی با پیروی از راه نورانی اسلام ناب محمدی، تبعیت از آرمانهای امام راحل عظیم الشان ره، و منویات نایب برحقش امام خامنهای، و با سلاح دانش و ایمان، روز به روز خود را برای تحقق آرمانها و نقشآفرینی موثر در احیای تمدن بزرگ اسلامی مجهزتر میکند. ما اعضای اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشآموزان در سراسر کشور ضمن حضوری گسترده در راهپیمایی روز قدس، از آحاد مردم انقلابی ایران اسلامی برای حضور پرشور در راهپیمایی سراسری روزجهانی قدس دعوت میکنیم. باشد که باردیگر با فریادهای”مرگ بر آمریکا” و”مرگ بر اسراییل”که از حنجره آحاد این ملت غیور بر میآید، خواب را بر چشمان مستکبرین عالم حرام کنیم.
نماینده مقام معظم رهبری در اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشآموزان در جمع کادر دفترمرکزی گفت: ماه مبارک رمضان مقدمهای است برای درخشش نور قرآنکریم بر دل و قلب انسان مومن، پس خود را برای این ضیافت الهی آماده کنید.
به گزارش روابطعمومی و امور بینالملل دفترمرکزی اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشآموزان، حجت الاسلام و المسلمین حاج علی اکبری نماینده مقام معظم رهبری در اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشآموزان در آستانه ماه مبارک رمضان در جمع کادر دفترمرکزی گفت: ماه مبارک رمضان مقدمهای است برای درخشش نور قرآنکریم بر دل و قلب انسان مومن پس خود را برای این ضیافت الهی و سفرهای که از جانب پروردگار متعال گسترده است آماده کنید.
وی ادامه داد: ما باید در این ماه مبارک مراقبت کنیم از زبان و نماز و بقیه اعمالمان زیرا در این ماه همه چیز آماده است برای پرواز کردن و ارتفاع گرفتن و مومنانه و با ایمان کامل در این ماه مبارک وارد شوید.
حجت الاسلام و المسلمین حاج علی اکبری ادامه داد: هر کار خوبی که در ماه مبارک رمضان انجام دهید از قبیل حسن خلق، رسیدگی به ایتام، رسیدگی به فقرا و.. در ظرفیت کرم پروردگار متعال قرار میگیرد و در درگاه الهی بسیار ارزشمند است.
وی گفت: هر انسان به اندازه طهارتش از قرآنکریم بهرهمند میشود و هر چه طهارتش بیشتر باشد سهم او از قرآنکریم بیشتر خواهد بود.
نماینده مقام معظم رهبری در اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشآموزان گفت: اولیاء خدا یکسال در انتظار این ماه هستند زیرا که میدانند این ماه چیست، ماه مبارک رمضان تأمین کننده توشه مخصوص آخرت است و مراقب باشید ماه رمضان شما مثل سایر ماههای دیگر نباشد. باید انتظار پویا و فعال در این ماه داشته باشیم به طوری که جسم، روح و روان در انتظار این ماه باشد.
ماه مبارک رمضان یک ماه سرنوشتساز برای همهی ما محسوب میشود بنابراین سعی کنید در این ماه قلبهایتان را روزه نگاه دارید یعنی به تعبیری دیگر بتوانید قلبها را از غیر خدا شستشو دهید و این چنین فردی میتواند یاریگر دین خدا باشد.
وی درادامه افزود: در ماه مبارک رمضان برای خود یک برنامه خوب قرآنی داشته باشید و این برنامه تنها به تلاوت قرآن خلاصه نشود بلکه خواندن همرا با تفکر و تامل است که میتواند مفید وتاثیرگذار باشد، سعی کنید زمانی را که برای خواندن قرآن میگذارید به تفکر و تامل این کتاب الهی نیز بپردازید تا در پایان بتوانیم یک کارنامه بسیار خوبی داشته باشیم و این اقدام شروعی باشد برای ما و درطول سال این فعالیت را ادامه دهیم.
به گزارش روابطعمومی و امور بینالملل دفترمرکزی اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشآموزان، حمیدرضا کفاش در مراسم تجدید میثاق فرهنگیان با آرمانهای والای حضرت امام خمینی (ره) که روز شنبه نهم خردادماه با حضور مسئولان آموزش و پرورش و دبیرکل و کادر اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشآموزان در حسینیه جماران برگزار شد، اظهار داشت: جمع حاضر اعضای کمیته فرهنگیان ستاد بزرگداشت حضرت امام خمینی (ره)، آموزش و پرورش شهرستانهای تهران، تشکلهای دانشآموزی اعم از سازمان دانشآموزی، اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشآموزان، کارکنان حوزه ستادی و دانشگاه فرهنگیان است که برای تجدید پیمان با امام خمینی (ره) حضور یافتهاند.
وی افزود: به تعبیرمقام معظم رهبری، ” انقلاب اسلامی در هیچ کجای دنیا بی نام امام خمینی (ره) شناخته شده نیست”. وزارت آموزش و پرورش نیز در این دوره تشخیص داده تا اندیشههای والای حضرت امام راحل را بین نسل آینده کشور ترویج دهد و کمتر کتاب درسی است که در آن به اندیشهها، سخنان و رهنمودهای امام خمینی (ره ) اشاره نشده باشد.
معاون پرورشی و فرهنگی وزارت آموزش و پرورش ادامه داد: در حوزههای تخصصی، علوم انسانی، نهضت و اندیشههای امام خمینی (ره) درپایهها و دورههای مختلف مطالبی ذکر شده است. در مدارس و مراکز پژوهشی و فرهنگی، خاطرات، تصاویر و زندگینامه حضرت امام خمینی(ره) وجود دارد.
وی ادامه داد: در حوزه پرورشی نیز سیره امام خمینی(ره)، تشریح زندگی ایشان از دوران کودکی تا رهبری و پس از ارتحال در مناسبت های گوناگون به جهت فرهنگ سازی در آموزش و پرورش تشریح ذکر میشود.
هرکه دارد سر سودای خدا بسم الله! هرکه دارد غم مهمانی ما بسم الله!میزبانان سحر, منتظر مهمانند! هرکه خواهد سحر اهل بکاء بسم الله! ماه ها منتظر ماه مبارک بودیم! آمد ای منتظران ماه خدا بسم الله! روزه یعنی عطش روضه لب های حسین! هرکه دارد هوس کرببلا بسم الله! پيشاپيش حلول ماه مبارك رمضان راتبريك ميگويم! التماس دعا
از حضرت باقر(ع) پرسیدند: مگر همه شما قائم به حق نیستید؟ فرمود: آرى! گفتند: پس چرا تنها دوازدهمین شما به این نام، نامیده شد؟ فرمود: آن هنگام که جدّمان حسین(ع)به شهادت رسید، فرشتگان با اشک و آه، ضجهزنان گفتند: اى اله و اى سید ما! آیا نمىنگرى که با بنده برگزیده و فرزند برگزیده تو چه مىکنند؟ خداوند به آنان چنین وحى کرد: اى فرشتگان من آرام باشید! به عزّت و جلالم سوگند! حتما از آنها انتقام خواهم گرفت، هر چند مدتها بگذرد، آنگاه پرده را کنار زد و امامان پس از حسین(ع) را به فرشتگان نمایاند، در میان آنان یکى ایستاده بود و نماز مىخواند، پس خداوند به فرشتگان فرمود: با این شخص ایستاده (قائم) از آنها انتقام مىگیرم.(۱)
نیروهای آمریکایی طی عملیاتی تحت عنوان «عملیات گیوتین» به تهران حمله میکنند و در نزدیکی برج میلاد دست به عملیات نظامی میزنند.
در این مرحله نیروهای آمریکایی که همیشه نقش حامیان صلح و ثبات و حقوق بشر را در فیلمها و بازیها دارند، این بار به خود جرات داده و به جنگ با مردم ایران روی آوردهاند. این بازی یک بازی تیراندازی اول شخص و دوازدهمین شماره از سری بازیهای Battlefield است و داستان آن حول 2 شخصیت اصلی در سال 2014 میچرخد.
گروهبان هنری بلکبرن که همراه تیم خود برای یافتن گروه آمریکایی مفقودشده در مرز ایران و عراق فرستاده میشود، و دیگری جاناتان میلر که از اعضای ارشد نیروی تانکسوران ایالات متحده بوده و به طريقي وارد داستان بازی میشود. گروه مفقودشده در آخرین مأموریت خود وظیفه کسب اطلاعات مربوط به سلاحهای شیمیایی را داشته است. همچنین بر اساس داستان بازی، تیم پنج نفره بلکبرن در اواسط مأموریت خود گرفتار زلزلهای میشوند که منشا آن در ایران است.
Battlefield 3 در وهله نخست برای رایانههای شخصی و در درجه بعد برای کنسولهای PlayStation 3 و Xbox 360 طراحی و در نظر گرفته شده است. لذا، نسخه رایانههای شخصی آن دارای نقشههای بازی بیشتری نسبت به نسخه کنسولی آن میباشد.
گفتنی است Battlefield 3 به دلیل استفاده از موتور بازی Frostbite 2.0 ساخت شرکت DICE از گرافیک بسیار بالایی برخوردار است. این موتور سبب میشود تا سازندگان آن بتوانند عملیاتهای تخریبی پیشرفتهتر و نیز موسیقی و گرافیک بهتری را ارائه دهند. از این رو، این بازی در حال حاضر یکی از بهترین بازیها در ژانر خود به حساب میآید، به نحوی که حتی شماره جدید بازی Call of Duty موسوم بهModern Warfare را نیز تحت شعاع خود قرار داده است.
حوادث Battlefield 3در خاورمیانه، اروپا و آمریکای شمالی اتفاق میافتد. شرکت سازنده قبلاً اعلام کرده بود که وقایع این بازی در شهرهایی چون تهران، پاریس، سلیمانیه (شهر مرزی بین ایران و عراق)، و نیویورک روی میدهد که در این مکانها جنگهای خیابانی و نیز درگیری در مناطق مرکزی شهر و فضاهای باز رخ میدهد. بر اساس سایت رسمی این بازی، در یکی دیگر از پیشنمایشهای آن، نیروهای زرهی آمریکا با استفاده از تانکهای خود دست به عملیات گسترده نظامی در حومه تهران میزنند.
در نماهاي دیگر این بازی، رویدادهای آن در پایتخت ایران و در نزدیکی برج میلاد روی میدهد. نیروهای آمریکایی طی عملیاتی تحت عنوان «عملیات گیوتین» به تهران حمله میکنند. هر چند این حملات در حال حاضر در دنیای مجازی و نه واقعی روی میدهد، اما شکی نیست که این نوع سناریوسازی و شبیهسازی دقیق شهرها در این دست از بازیها چیزی جز آماده کردن و همراهسازی اذهان عمومی به ویژه جوانان برای انجام یک سری حملات در آینده نمیباشد.
البته یکی دیگر از دلایل ساخت این دسته بازیها و یا فیلمها، مرعوب ساختن حریف و دشمنان است تا بلکه حریفان با مشاهده ادوات جنگی پیشرفته در آنها، دچار هراس شده و در آینده مقاومت کمتری را از خود نشان دهند.
نكته۱- اگر به قدر ترسيدن از يك عقرب، از عِقاب خدا بترسيم، عالَم اصلاح مي شود.
نكته۲- تو براي خدا باش، خدا و همه ملائكه اش براي تو خواهند بود. «مَن كانَ لله، كان الله لَه»
نكته۳- سعي كنيد صفات خدايي در شما زنده شود؛ خداوند كريم است، شما هم كريم باشيد. رحيم است، رحيم باشيد. ستاّر است، ستار باشيد...
نكته۴- دل جاي خداست، صاحب اين خانه خداست. آن را اجاره ندهيد.
نكته۵- كار را فقط براي رضاي خدا انجام دهيد، نه براي ثواب يا ترس از جهنّم.
نكته۶- اگر انسان علاقه اي به غير خدا نداشته باشد، نفس و شيطان زورشان به او نمي رسد.
نكته۷- اگر كسي براي خدا كار كند، چشم دلش باز مي شود.
نكته۸ - اگر مواظب دلتان باشيد و غير خدا را در آن راه ندهيد، آنچه را ديگران نمي بينند شما مي بينيد. و آنچه ديگران نمي شنوند، شما مي شنويد.
نكته۹- هركاري مي كنيد نگوييد: "من كردم"، بگوييد: «لطف خداست». همه را از خدا بدانيد.
نكته۱۰- نفس امّاره را مهار كنيد و با آن مخالفت كنيد.
نكته۱۱- به سادات احترام بگذاريد،در هر مرتبه و منزلتي هستند.
رسید محضر(علامه طباطبایی)سوال کرد راه رسیدن به امام زمان چیست؟
پاسخ دادند:خود امام زمان فرموده است:(شما خوب باشید ما خودمان شمارا پیدا میکنیم).
گفت چکار کنم که امام زمانم دوستم بدارد؟ گفت گناه نکن.
(آیت الله کشمیری) هرروز یک ساعت با حضرت خلوت کنید وبه حضرت متوجه باشید. زیارت آل یاسین بخوانید(یاصاحب الزمان اغثنی/یاصاحب الزمان ادرکنی و المستعان بک یابن الحسن)را زیاد بگویِِید تا خودبه خود رفاقت حاصل شود.
عارف تام بالله آیت الله العظمی سید علی قاضی طباطبایی (رضوان الله) که استاد آیت الله بهجت بودند فرمودند:
چشمی که بعد از نماز صبح امام زمان را نبیند کور است...
دانش آموزان گرامی شما پس از هر امتحان می توانید با مراجعه به این صفحه پاسخ های سوالات امتحانات نهایی را مشاهده نمایید.
دوستان عزیز بعد از امتحان زبان انگلیسی ،به محض اینکه پاسخ بارم بندی شده آموزش و پرورش آماده گردید می توانید پاسخ سوالات امتحان تان را از این صفحه مشاهده کنید .
ارسال پیامک هایی از طرف افراد ناشناس، معبر سایبری فندرسک اقدام به روشنگری این پیامک ها نمود.
نمونه: «تورو به امام زمان قسم میدم این پیامو بخون.دختری از خوزستانم که پزشکان از علاجم نا امید شدند.شبی خواب حضرت زینب(س)را دیدم که در گلویم آب ریخت و شفا پیدا کردم و ازم خواست این را به ۲۰ نفر بگم.این پیام دست کارمندی افتاد که اعتقاد نداشت و کارش را از دست داد،مرد دیگری اعتقاد داشت و ۲۰میلیون به دست آورد.به دست کس دیگری رسید،عمل نکرد پسرش را از دست داد.اگه به حضرت زینب اعتقاد داری این را واسه ۲۰ نفر بفرست»
تابحال چند نفر از شماها این پیام هارو دیدین؟ تابحال چند نفر ازشماها این پیام هارو فرستادین؟ هیچ میدونستید این پیامک ها توطئه بهائیت می باشد برای بدبین کردن مردم نسبت به اهل بیت؟ اولاً این نوع قسم دادن ها اصلاً جایز نیست و هیچ الزام شرعی نداره. ثانیاً یعنی اهل بیت با این همه رئوفی و مهربانی میان شماهارو نفرین میکنن؟ ثالثاً این همه مراجع تقلید داریم که مروج دین هستن اونوقت بیایم دست به دامن خواب بشیم؟ رابعاً اهل بیت نیاز به پیامک ما دارن یا اپراتورهای تلفن همراه؟ خامساً اگه واقعاً میخواین گره ای از کارتون باز بشه این پیامک هارو حذف کنین که باعث خوشحالی اهل بیت میشه.
بنده خودم خیلی ازین پیامک هارو پاک کردم الحمدالله هیچ مشکلی پیش نیومد که هیچ خیلی وقت ها خبر های خیلی خیلی خوبی هم بهم رسید
ازجمله سفارشات لقمان حكيم به فرزندش اين است كه لكلّ شيء علامات يُعرف بها؛(هر چيزي ويژگي ونشانه هايي دارد كه بوسيله آنها شناخته مي شود).طبق اين فرمايش ما اگر بخواهيم چيزي ويا شخصي را بشناسيم بايد به ويژگي ها وخصوصيات آن توجه كنيم.
شناخت حضرت قمر منير بني هاشم حضرت ابوالفضل العباس(ع) نيزدر گرو شناخت ويژگي هاي ايشان است؛وقتي امام زين العابدين(ع) در مورد حضرت عباس(ع) اينگونه مي فرمايد كه:"رحم الله عمّي العباس... وإنّ للعباس عندالله منزلة يَغبطه بها جميع الشهداء يومَ القيامة..."ما با توجه به خصوصيات وويژگي هاي اعتقادي ورفتاري حضرت است كه مي توانيم به اندازه وسعمان به شخصيت ايشان شناخت پيدا كنيم.
لذا ما در اين فرصت ومجال مغتنم در صدد بيان مهم ترين خصوصيات و ويژگي هاي آن حضرت هستيم، باشد كه با تأسي وپيروي از اين مقام والا وبا الگو گيري از ايشان توفيق دم زدن از اهل بيت عصمت وطهارت(ع) را داشته باشيم.
خصوصيات و ويژگي هاي حضرت عباس(ع):
۱-عبد؛
در زيارتنامه حضرت عباس(ع) ميخوانيم؛السلام عليك ايها العبد الصالح المطيع لله ولرسوله ولأميرالمؤمنين والحسن والحسين صلي الله عليهم وسلّم.
بشر اگر بخواهد به كمالات انساني وبه عزتي كه مخصوص خدا ورسول ومومنان هست دست يابد،راهي جز اطاعت وبندگي خداي متعال كه سرچشمه تمامي خوبي ها وپاكي ها وزيبايي ها هست،ندارد.شما اگر بخواهيد يك كوزه آبي را برداشت كنيد چاره اي جز رجوع به منشأ آن نداريد.لذا اگر در حضرت عباس بن علي خصوصيات و ويژگي هايي هم هست،قطعاً از راه عبوديت وبندگي حاصل شده است واگر از رسول وامير المومنين وحسن ومخصوصاًحسين(ع)اطاعت وحمايت مي كند به خاطرعبوديت خداست،مثل حواريون حضرت عيسي(ع)، وقتي كه حضرت عيسي از ايشان پرسيد من انصاري؟ همه گفتند: نحن انصار الله.چرا كه درروايت منقوله از مصباح الزائرين ابن طاووس در مورد زيارت حضرت آمده:...فنعم الصابر المجاهد المحامي الناصر والاخ الدافع عن اخيه المجيب الي طاعة ربه
بهمين خاطر وقتي امام صادق (ع) مي خواهند به ما آداب زيارت حضرت را بياموزند مي فرمايند
:وقت داخل شدن به روضه خود را به ضريح بچسبان وبگو
السّلامُ عليکَ ايُّها العبدُ الصّالحُ المطيعُ للهِ وَ لِرسولهِ و لِأميرِلمؤمنينَ وَالحسنِ والحسينِ صلّي اللهُ عليهم وسلم
۲- ولايت مداري؛
صفت عبوديت با اينكه خيلي اهميت دارد وتمامي دارايي هاي انسان هم از اين طريق بوجود مي آيد ولي كافي نيست؛چون علاوه بروظيفه در قبال خدا،در ارتباط با امام خويش نيز مسئوليت داري و بايد ولايت پذير هم باشي؛ ولايت كساني كه خدا دستور پيروي از آنان را داده است.
ولایت پذیری در اصل، به معنای ایجاد توازن در پذیرش سرپرستی و دوستی پیشوایان دینی و بیزاری از دشمنان آنهاست. حضرت عباس(علیه السلام) که باور و اعتقادش، تمام تلاشها و موضعگیریهای او را در مسیر ولایت قرار داده است، بهترین اسوه ولایتپذیری است؛ چون خط سیاسی او پیوسته بر اطاعت از امام و مخالفت رفتاری و گفتاری با دشمنان امام استوار بود. او، این ویژگی را تا لحظه شهادت زنده نگه داشت که بهترین گواه بر این سخن، تقاضای دشمن برای جدا شدن او از صف هواداران ولایت و رد کردن آن از سوی حضرت عباس(علیهالسلام) بود. در عصر تاسوعا، دشمن کوشید با استفاده از روابط قومی و قبیلهای، حضرت اباالفضل(علیهالسلام) را از لشگر حسینیان جدا سازد. به همین منظور، شمر بن ذی الجوشن که نسبت خانوادگی با امالبنین (علیهاالسلام) داشت، به خیمه حضرت عباس(علیهالسلام) نزدیک شد و فریاد زد:اين بنو اختنا،اين العباس واخوته؟«خواهرزادههای ما کجایند؟»( اصول کافی، کلینی، انتشارات اسوه، قم، 1372، چاپ 2، ج 4، ص 120)شمر از قبیله بنی کلاب بود و در عرب رسم بود که دختران قبیله خود را خواهر میگفتند. شمر پا را فراتر نهاد و برای رسیدن به مقصود خود به حضرت عباس(علیهالسلام) اماننامه تسلیم کرد. دشمن که برق شمشیر و توفان دستان حضرت اباالفضل(علیهالسلام) در دفاع از ولایت را در جنگهای پیشین دیده بود، میخواست با این حربه پوسیده، شکست را بر سپاه امام تحمیل کند.رفتار حضرت عباس(علیهالسلام) در این مورد گویای دفاع راستین او از حریم ولایت و برائت از دشمنان است. او بدون کوچکترین توجه به مناسبات قبیلهای و قومگراییها، فریاد کشید و گفت:تبت يداك ولعن ما جئنابه من امانك يا عدو الله.أتأمرنا ان نترك اخانا وسيدنا الحسين بن فاطمه وندخل في طاعة اللعناء واولاد اللعناء«دستهایت بریده باد! خداوند تو و اماننامهات را لعنت کند. آیا به ما امان میدهی، در حالی که پسر رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)، امام حسین(علیهالسلام)، امان ندارد؟ به ما امر میکنی که به اطاعت این نفرین شدگان الهی و فرزندان ملعون و پلید آنان در آییم؟»( اعلام الوری، باعلام الهدی، امین الاسلام فضل به الحسن الطبرسی، ص 237)
او اینگونه بر چکاد افتخار ایستاد و بلندترین چکامه را در ولایتپذیری سرود. درمورد ولایت پذیری آن حضرت همین بس که وقتی حضرت سید الشهداء (ع) در ظهر عاشورا به او دستورداد که «برو برای اهل خیام از شریعه فرات آب بیاور » با سختی زیاد ازبین تعداد کثیری که راه را را براو بسته بودند خود را به شریعه رساند مشک های خود را از آب پر کرد آنگاه دستان خود را پر آب کرد وتا مقابل صورت بالا آورد ولی چون رهبر ومقتدای خود ویاران وفرزندانش تشنه بود آب را روی آب ریخت وبه یقین چون دستور ولیش فقط آب آوردن بود آب خوردن را خلاف دستور دانست وایثارگری را به مرحله اعلای خود رسانید تا اینکه با لب تشنه به شهادت رسید.
ولايت مداري صفتي نيست كه با صرف ادعاي آن،بتوان صاحب اين صفت شد بلكه از جمله خصوصيت هايي است كه بايد در مقام عمل هم اثبات شود.تاريخ گواه اين است كه حضرت عباس در تمامي مراحل زندگي خصوصاًصحنه هاي متعدد وسخت كربلا،پا به پاي سيد الشهداء ودر اطاعت او بوده است وتمام فكر ودل مشغولي اش اين بود كه امام خود را راضي كند.
۳- وفاداري؛
علاوه بر محبت امام بايد نسبت به اوامر وآرمان هاي ايشان نيز وفادار باشي و در اين راه از خود استقامت نشان دهي.پيروزي و سربلندي هر نهضت و حرکتي مرهون و مديون وفاداري ياراني است که در آن حضور يافتهاند تا نهضت با اتکا به وفاي آنان به اهداف شکوهمندانه خود دست يابد. در زيارتنامه حضرت عباس (عليهالسلام) ميخوانيم:
گواهي ميدهم که از جانشين پيامبر (صلي الله عليه و آله) [پيشواي خود] پيروي کامل داشتي و نسبت به او راست کردار و وفادار و خيرخواه بودي.
حضرت ابالفضل(عليهالسلام) قهرمانانه در راه وفاداري به آيين خود، برادران و فرزاندن خويش را به ميدان جنگ فرستاد و براي اين که پايبندي خويش را به اين پيمان بيشتر به اثبات رساند، با شهادت آنان خم به ابرو نياورد و خود نيز جان بر سر اين پيمان نهاد.
نوشتهاند هنگامي که کاروان اسيران کربلا را در شام، به کاخ يزيد بردند، در ميان وسايل غارت شدهي شهيدان، پرچمي بود که از ضربات دشمن بسيار آسيب ديده بود. يزيد با حيرت به آن نگاه کرد و پرسيد:«اين پرچم در دست چه کسي بوده است؟»
گفتند: «عباس بن علي.» آنگاه سرگردان بين حيرت و احترام، سه بار برخاست و نشست و به حاضران گفت: «به اين پرچم خوب نگاه کنيد. ببينيد که بر اثر ضربات شما هيچ جاي سالمي ندارد، ولي انتهاي آن که در دست علمدار بوده، سالم سالم است.»
اين سخن کنايه از اين بود که پرچمدار، ضربات تيغهاي برهنه و برّاني را که به دستش ميخورده، تاب آورده، ولي پرچم را رها نکرده است.
آنگاه يزيد رو به حاضران، با صداي بلند گفت: «نفرين از نام تو دور باد اي عباس! به راستي که اين معناي کامل وفاي برادر نسبت به برادر است.» هم چنين او در صحنهاي ديگر آنگاه که بر امواج بستر دلانگيز آب روان نگاه ميکند، لبان خشکيده محبوب خود را در نظر ميآورد و داغ تشنگي را از ياد ميبردو به تعبير مقتل،دارد كه:" فذكر عطش الحسين(ع) واهل بيته و رمي الماءمن يده وقال والله لا ذقت الماء وسيدي الحسين عطشانا"
يعني بعد از ياد تشنگي امام واطفال،آب را پرت مي كند ومي فرمايد:
يا نفس من بعد الحسين هوني وبعده لا كنت أن تكوني
هذا الحسين شارب المنون وتشربين بارد المعين
تالله ما هذا فعال ديني
در نتيجه وفاداري او برگ ديگري بر برگهاي زرين عاشورا ميافزايد.
۴-باب الحوائج؛
بعد از توجه به سه خصوصيتعبوديت،ولايت مداري ووفاداريآنحضرت ،براحتي وجه باب الحوائج بودن ايشان برايمان قابل درك است بلكه گمان مي رود به مضمون روايت انا مدينة العلم وعلي بابها،حضرت علي(ع)باب نبوت است كه هركه بخواهد به شهر نبوت قلعه محكم نبوت محمدي وارد شود بايد از باب قبول ولايت امير المومنين(ع)وارد شود وبدون قبول ولايت اورا به قلعه نبوت راهي نيست،همچنين حضرت ابوالفضل(ع) باب ولايت است كه هركس بخواهد به شهر ولايت علي(ع) وآل علي(ع) وارد شود بايد از در دوستي ابوالفضل(ع) وارد شود وبدون دوستي آن جناب به دوستي آل محمد(ص) راهي نيست؛چرا كه شدت علاقه آنها به آنجناب از مطاوي اخبار،مكشوف است كسي را كه سيدالشهداء(ع) بفرمايد:بنفسي انت يعني ابالفضل(ع)،جان من فداي تو باد.
وكلام صديقه طاهره چنانكه روايت دارد:فرداي قيامت پيامبراكرم(ص)مي فرمايد:فاطمه(س) براي شفاعت امت،امروز چه آوردي؟عض مي كند:يا ابتا بس است براي شفاعت امت،دو دست بريده فرزندم ابوالفضل(ع) .وهمچنين اميرالمومنين(ع) دست ها را مي بوسيد وگريه مي كرد.
پس كسي را كه ائمه معصومين(ع)آنقدربه او علاقمند مي باشند آيا نمي توان گفت دوستي او باب ولايت آنهاست ودوستي آن جناب باب قبول ولايت آنهاست.ولازمه دوستي ابوالفضل(ع)تأسي به آن جناب است در اطاعت آل محمد(ص) وحمايت از ايشان. تاآنجا كه فرمود:
والله ان قطعتموا يميني إني احامي ابداً عن ديني
وعن رسول وامام صادق يقين
۵-شجاعت؛
آنگونه که از منابع تاريخي بر ميآيد حضرت عباس(عليهالسلام) داراي ورزيدگي اندام و تناسب اعضايي بوده که بيانگر توان جسمي بالاي او بوده است که تا اندازهاي از ويژگيهاي ارثي او بوده است. چرا که هم پدر او از ابرپهلوانان عرب به شمار ميرفته و هم خاندان مادري او گرُد ميدان بودهاند. مادر او امالبنين، از خانواده شجاع و دلاور بود.
از ديگر دلايل اين قدرت جسمي، افزودن بر فرآيند ارثي، اين بوده که او از کودکي با ورزش و چالاکي انس داشت. ورزش و کار در مزرعه و آموزشهاي نظامي دست به دست هم داد و از عباس (عليهالسلام)، جواني نيرومند و شجاع ساخت.
نقل شده است روزي اميرمؤمنان حضرت علي(عليهالسلام) در مسجد نشسته بود و مردم را پند ميداد. مردي اعرابي وارد مسجد شد. سلام کرد و صندوقي را که همراه داشت، بر زمين گذاشت و به حضرت گفت: «اي پيشواي من! پيشکشي براي شما آوردهام.» آنگاه صندوقچه را گشود و شمشيري آب ديده و منحصر به فرد را از آن بيرون آورد و به حضرت تقديم کرد.
در همين هنگام، حضرت عباس (عليهالسلام) که نوجواني رشيد بود، وارد شد و پس از سلام، با ادب در گوشهاي ايستاد. نگاهش در برق شمشير گره خورد. حضرت علي(عليهالسلام) متوجه علاقه و شگفتزدگي عباس شد و از او پرسيد: «پسرم دوست داري اين شمشير براي تو باشد؟» عباس، با شادي پاسخ داد: «آري، پدر!» حضرت، برخاست و با دست خود، شمشير را بر بلنداي قامت استوار او حمايل کرد. سپس به برازندگي شمشير بر اندام رشيد و تناور فرزندش نگريست و اشک بر محاسن سفيدش جاري شد. حاضران پرسيدند: «يا اميرالمؤمنين! چرا گريه ميکنيد؟» حضرت فرمودند: «روزي را ميبينم که او با اين شمشير، نفس دشمن را در سينه حبس ميکند و بي امان بر آنان ميتازد و سرانجام به شهادت ميرسد.»
درخشش او در جنگهاي گوناگون به ويژه کربلا، يادآور نبردهاي پيروزمندانه حضرت علي(عليهالسلام) بود. او با سه تن از شجاعانِ دشمن، قهرمانانه ميجنگد و هر سه را به هلاکت ميرساند. نخستين آنان که دو زره نفوذناپذير پوشيده، کلاهخودي بزرگ بر سر نهاده و نيزهاي بلند در دست گرفته بود وقتي به ميدان آمد، نيزهاش را به حمايل سينه حضرت فرود کرد. حضرت عباس(عليهالسلام) سرِ نيزه او را گرفت و پيچانيد و از دستش بيرون آورد و او را با نيزه خودش هلاک کرد. و اين رشادت کسي است که هم اعتقاد قوي دارد و هم تسليم ولي و امام خود است.
ازجام ولاي تو چنان مست وخرابم كز بي خبري من نشناسم سرو دستار
۶- سقا؛
اولين عملي كه در روز قيامت اجر داده مي شودعمل سقايت وآب دادن است.چنانچه در كتاب كافي وثواب الاعمال صدوق نقل شده از امير المؤمنين(ع)كه فرمود:اوّل ما يُبدء في الآخرة صدقة الماء.و از حضرت صادق(ع)نقل شده كه فرمود:افضلُ الصدقة ابرادُ كبدٍ حرّاء؛ يعني بهترين چيزي كه در راه خدا بدهي خنك نمودن جگر تفتيده از عطش است.با همه اجر وثوابي كه سقايت دارد در اخبار به آن تأكيد شده واز سنت است.حضرت ابوالفضل(ع) هم در اين سنت اهتمام ويژه اي داشت لذا از جمله القاب ايشان سقا و ابوالقربة مي باشد.
۷-طيّار؛
از جمله القاب حضرت ابوالفضل(ع)طيار است به معني پرواز كننده در فضاء عالم مقدس ودرجات و مقامات عاليه بهشت.علامه مجلسي در بحا وشيخ صدوق در خصال وامالي از ابوحمزه ثمالي نقل كرده اند كه:حضرت زين العابدين (ع)به سوي عبيدالله بن عباس بن علي بن ابي طالب(ع)نگاه كرد واشك ريخت. پس فرمود:روزي نگذشت بر رسول خدا(ص) مثل روز احد كه در آن حمزة بن عبد المطلب شير خدا وشير رسول او كشته شد.
وبعد از آن روز نگذشت بر آن حضرت مثل روز موته شام كه در آن پسر عمش جعفر بن ابي طالب(ع) كشته شد.پس فرمود:ولايوم كيوم الحسين(ع).ونبود روزي مثل عاشوراي حسين(ع).سي هزار مرد كه خود را ازاين امت مي دانستند او را محاصره كردند وتقرب مي جستند هر يك بسوي خدا به ريختن خون او. وآن حضرت خداي را به خاطر ايشان مي آورد وموعظه او را قبول نمي كردند تا آنكه از راه ظلم وعدوان آنحضرت را شهيد كردند.بعد فرمود: رحمت كند خداي عباس(ع) را كه اختيار كرد حيات آن حضرت را بر حيات خود و متحمل بلا شد وخود را فداي برادر خود نمود تا آنكه دو دست او را قطع كردند.پس خداي عزوجل عوض آن دو بال به او كرامت فرمود كه با آن دو بال باملائكه در بهشت طيران مي نمايد.چنانچه به جعفر بن ابي طالب(ع)دو بال عطا فرمودند.بدرستي كه براي عباس در نزد خدا درجه اي است كه جميع شهدا در روز قيامت به آن غبطه و رشك مي برند.
۸-عالم؛
با اينكه بعضي گفته اند حضرت ابوالفضل(ع) پسري داشت كه نامش فضل بوده لذا ابوالفضل ناميده شده است و لكن مسلم است كه حضرت ابوالفضل(ع)از اكابر وافاضل فقها وعلماء اهل بيت(ع)بوده.معلوم است كسي كه زير آفتاب ولايت وحجر شاه ولايت در مدرسه امامت امام حسن (ع)و حضرت حسين(ع)تربيت شده وكسب علم ونورانيت نموده باشد داراي چه مرحله اي از علم ومعرفت خواهد بود.
او داراي علم رباني بوده، محقق دانشمند مرحوم سيد عبدالرزاق مقرم در كتاب (العباس) مى نويسد: در روايتى كه از امامان معصوم عليه السلام به ما رسيده ، فرمودند:ان العباس بن على زق العلم زقا؛همانا عباس فرزند على عليه السلام علم را چون غذا در كودكى از پدرش وارد جانش نموده است . سپس مى نويسد: "اين تعبير، تشبيه بسيار لطيفى است زيرا هرگاه كبوترى غذا را نرم و گوارا كند و به بچه اش بخوراند، به آن تعبير به (زق ) مى شود، اين بيان حاكى است كه حضرت ابوالفضل العباس عليه السلام در دوران خردسالى ، از پستان مادرش علم و حكمت را چون شير، شيره جانش نموده، و در دامان علم و حكمت، رشد و نمو نموده و داراى علم لدنى بوده است ".
و نيز در شان حضرت ابوالفضل العباس عليه السلام گفته شده : انه كان من فقها اولاد الائمةحضرت ابوالفضل العباس عليه السلام از عالمان فقيه فرزندان امامان علهيم السلام مى باشد. و دانشمندان و محدثان بزرگ در شانش گفته اند: هو البحر من اى النواحى اتيته فلجته المعروف و الجواد ساحله حضرت ابوالفضل العباس عليه السلام از هر كرانه كه به جانبش آيى ، دريايى است كه موجهايش نيكى ها است و كرانه آن سرشار از سخاوت و كرم است .
۹-ادب؛
يكي از فضايل والاي انساني و اسلامي، رعايت ادب است. ادب در برابر بزرگان و مقدسات و در همه موارد زندگي، زينت اخلاق بوده و از عوامل و اركان مهم شخصيت معنوي انسان است. اميرمومنان علي عليهالسلام ضمن سفارش به فرزندش امام حسن عليهالسلام در فراگيري ادب ، فرمود:يا بني ! الادب لقاح العقل، و ذكا القلب و عنوان الفضل ؛پسرم ادب ، مايه بارور شدن عقل و بيداري قلب و سرلوحه فضل و بزرگواري است. نيز فرمود: من اخر عدم ادبه ، لم يقدمه كثافه حسبه؛كسي كه بي ادبي ، او را عقب انداخت ، عظمت و كثرت فاميل، او را به جلو نخواهد انداخت .
نيز فرمود: لا ميراث كالادب؛هيچ ارثي ارزشمندتر از ادب نيست. بر همين اساس حضرت علي عليهالسلام فرزندانش را بخوبي تربيت كرد، و آنها از باادبترين افراد جامعه خود بودند. حضرت ابوالفضل العباس عليهالسلام از همين مكتب درخشان، درس ادب آموخته بود، كه از ويژگيهاي زندگي سراسر درخشان وي ادب او در همه دورانهاي زندگيش از كودكي تا آخر عمر بود. در اين زمينه نظر شما را به چند نمونه زير جلب مي كنيم :
۱. روايت شده: حضرت ابوالفضل العباس عليهالسلام بدون اجازه در كنار امام حسين عليهالسلام نمي نشست، و اگر پس از اجازه مي نشست، مانند عبد خاضع دو زانو در برابر مولايش مي نشست.
۲. روايت شده: در طول 34 سال عمر حضرت ابوالفضل العباس عليهالسلام آن بزرگوار هرگز به برادرش امام حسين عليهالسلام برادر خطاب نكرد، بلكه با تعبيراتي مانند سيدي، مولاي، يابن رسول الله، آقاي من ، سرور من ، اي پسر رسول خدا، آن حضرت را صدا مي زد، جز در آخرين ساعت عمر، در آستانه شهادت ، كه صدا زد: (يا اخا ادرك اخاك ؛برادر، برادرت را درياب) اين تعبير نيز يك نوع ادب بود، زيرا بيانگر آن بود كه برادرت رسم برادري را با بهترين وجه ادا كرد، اكنون تو نيز اي برادر، با مهر برادري به من بنگر! در كتاب مستطرف الاحاديث آمده است : روزي امام حسين عليهالسلام در مسجد آب خواست. حضرت ابوالفضل العباس عليهالسلام كه در آن هنگام كودك بود، بي آنكه به كسي بگويد باشتاب از مسجد بيرون آمد. پس از چند لحظه ديدند، ظرفي را پر از آب كرده و با احترام خاصي ظرف آب را به برادرش امام حسين عليهالسلام تقديم مي كند. روز ديگر، خوشه انگوري را به او دادند. او با اينكه كودك بود، با شتاب از خانه بيرون آمد، پرسيدند: كجا مي روي ؟ فرمود:(مي خواهم اين انگور را براي مولايم حسين عليهالسلام ببرم ).
ازجمله مهم ترين ويژگي هاي ايشان را هم حضرت صادق(ع) در ضمن حديثي مي فرمايند.
قال الصادق(ع):كان عمّنا العباس بن علي نافذ البصيرة،صلبَ الايمان،جاهد مع ابي عبد الله وأبلي بلاءً حسناً ومضي شهيداً وله أربعٌ وثلاثون سنة.
شناخت روشن و یقینی از دین، تکلیف، پیشوا، حجت خدا، راه، دوست و دشمن، حق و باطل، «بصیرت» نام دارد که از صفات شایسته و ستوده ای است که یک مسلمان در زندگی فردی و اجتماعی خود باید از آن برخوردار باشد. در مبارزات و فعالیت های سیاسی و اجتماعی و موضع گیری ها، جایگاه بصیرت روشن تر می شود و بدون آن، حتی مبارزه و جنگ هم کورکورانه و گاهی در مسیر باطل قرار می گیرد. انتخاب درست نیز بستگی به بینش صحیح و بصیرت انسان دارد. قرآن کریم به این موضوع به عنوان ویژگی یک رهبر و داعی به خیر و هدایت اشاره می کند، آن جا که می فرماید: «قل هذه سبیلی ادعوا الی الله علی بصیرة انا و من اتبعنی»(یوسف /۱۰۸) بگو این راه من است. من و پیروانم با بصیرت کامل، همه مردم را به سوی خدا دعوت می کنیم. حضرت علی (ع) نیز از رزمندگان راستین با این صفت یاد می کند که:«حملوا بصائرهم علی اسیافهم»، (بحارالانوار، ج ۴۵، ص۸۷) بصیرت های خویش را بر شمشیرهایشان سوار کردند. یعنی اگر در میدان نبرد تیغ می زدند، از روی بصیرت بود. یکی از شخصیت های نورانی جهان بشریت که چنین ویژگی ارزشمندی داشت، حضرت عباس بن علی(ع) بود. زندگانی حضرت ابوالفضل (ع) دایرة المعارفی است که چگونه زیستن و آگاهانه رفتن را به ما می آموزد و فرصت دستیابی به مقام آدمیت را هموار می سازد. امام صادق(ع) درباره ایشان می فرماید: “کان عمنا العباس بن علی نافذ البصیرة صلب الایمان جاهد مع ابی عبدا... و ابلی بلاء حسنا و...” (اعیان الشیعه، ج ۷، ص۴۳۰) عموی ما عباس بن علی (ع) دارای بصیرت دینی و استواری در باور بود. در راه خداوند در رکاب ابی عبدا... جهاد کرد و نیکو آزمایش داد و به شهادت رسید. در زیارت مخصوص حضرت عباس(ع) هم به همین نکته اشاره می شود که: اشهد انک مضیت علی بصیرة من امرک مقتدیا بالصالحین و متبعا للنبیین.(مفاتیح الجنان).
شهادت می دهم عمر با برکت خود را در بصیرت گذراندی، به صالحان اقتدا و از جمیع انبیا پیروی کردی.
نمونه هایی از بصیرت حضرت عباس(ع):
در روزهای کودکی عباس، پدر گران قدرش چون آیینه معرفت، ایمان، دانایی و کمال در مقابل او قرار داشت و گفتار الهی و رفتار آسمانی اش بر وی اثر می گذاشت. او از دانش و بینش امام علی(ع) بهره می برد. حضرت درباره تکامل و پویایی فرزندش فرمود: «همانا فرزندم عباس در کودکی علم آموخت و به سان نوزاد کبوتر، که از مادرش آب و غذا می گیرد، از من معارف را فرا گرفت». نقل شده است در آغازین روزهایی که الفاظ بر زبان وی جاری شد، امام(ع) به فرزندش فرمود: بگو یک. عباس گفت: یک. حضرت ادامه داد: بگو دو. عباس(ع) خودداری کرد و گفت: شرم می کنم با زبانی که خدا را به یگانگی خوانده ام، دو بگویم (مستدرک وسائل الشیعه، ج ۳، ص ۸۱۵)
اوج بصیرت اباالفضل العباس در حماسه عاشورا بود و باید دانست تمامی حماسه آفرینان عاشورا، بی هدف و کورکورانه به کربلا نیامده بودند. آنان اهل بصیرت بودند، هم نسبت به درستی و حقانیت راه و رهبرشان و هم به این که وظیفه شان جهاد و یاری امام بود. این امر در کلام و شعار و رجز امام و یاران شهیدش مشهود است. حتی آگاهی امام حسین (ع) از فرجام شهادت در این سفر و آگاهانیدن یاران و همراهان نسبت به پایان این قیام، نوعی داشتن بصیرت و دادن بصیرت است، تا انتخاب افراد، آگاهانه باشد. امام خود می دانست که شهید خواهد شد(ما ارانی الا مقتولا). (موسوعة کلمات الامام الحسین (ع)، ص ۳۹۹) این سرنوشت خونین را به یاران خویش نیز خبر داد تا همراهی شان از روی بصیرت و آگاهی باشد. امام حسین (ع) شب عاشورا درجمع یاران خویش فرمود: «اینان مرا خواهند کشت و همه کسانی را که پیش روی من جهاد می کنند. پس از غارت، خانواده مرا به اسارت خواهند برد. بیم آن دارم که شما از این ها خبر نداشته باشید، یا بدانید ولی (از رفتن) شرم کنید. نیرنگ نزد ما خاندان حرام است. هرکس دوست ندارد با ما باشد، بازگردد...” در شب عاشورا حضرت عباس(ع) در خدمت اباعبدا... (ع) نشسته بود. در همان وقت یکی از سران دشمن می آید و فریاد می زند: عباس بن علی و برادرانش را بگویید، بیایند. عباس می شنود؛ ولی اعتنا نمی کند، مثل این که ابدا نشنیده است.
آن چنان در حضورامام حسین علیه السلام مودب بود که آقا به او فرمود: جوابش را بده، هرچند فاسق است! اباالفضل العباس می آید، می بیند شمر بن ذی الجوشن است، روی یک رابطه خویشاوندی دور که از طرف مادر با عباس دارد و هر دو از یک قبیله اند، خواست به خیال خود، خدمتی کرده باشد؛ تا حرف خودش را گفت، عباس پرخاش مردانه ای به او کرد و فرمود: «خدا تو را و آن کسی که این نامه را به دست تو داده است، لعنت کند. تو مرا چه شناخته ای و درباره من چه فکر کرده ای؟ تو خیال کرده ای من آدمی هستم که برای حفظ جان خودم، امامم، برادرم حسین بن علی علیه السلام را این جا بگذارم و بیایم دنبال تو؟ آن دامنی که ما، در آن تربیت شده ایم و آن سینه ای که از آن شیر خورده ایم، این طور ما را تربیت نکرده است»(موسوعة کلمات الحسین (ع) ص۲۹۸).
و در روز عاشورا وقتی به سوی دشمن هجوم می برد، رجز می خواند: «من از مرگ، آن هنگام که بانگ برمی آورد بیمی ندارم، تا این که پیکرم در میان دلیرمردان به خاک افتد. جانم فدای جان پاک پیامبر(ص) باد! منم عباس که کارم آب آوری است و از دشمنان در روز رویارویی نمی هراسم» (ینابیع المودة، ج۲، ص۳۴۱) از آن جایی که حضرت عباس(ع) سمت علم داری لشکر امام حسین (ع) را بر عهده داشت، تا آخرین لحظه در کنار امام (ع) بود و تا آخرین لحظه عمرش با تمام توان از او دفاع کرد. در این باره می نویسند: وقتی علمی را که اباالفضل (ع) در کربلا در دست داشت، به دربار یزید آوردند، یزید دید آن پرچم جای سالمی ندارد، پرسید: چه کسی آن را حمل می کرده است؟ جواب دادند: عباس فرزند علی(ع). یزید گفت: «هکذا یکون وفاء الاخ لاخیه؛ باید وفای برادر به برادر این گونه باشد»(سوگ نامه آل محمد، ص ۳۰۱) اما اوج تجلی بصیرت و ایثار و فداکاری او زمانی ظاهر می شود، که آب آوری تشنه، با لب های خشکیده از سه روز بی آبی، در امواج آب قرار گیرد و در نهایت تشنگی، به یاد تشنگی برادر و مولایش، آب نمی آشامد و می گوید: «ای نفس پس از حسین (ع) خوار باشی و پس از او هرگز زنده نمانی!این حسین (ع) است که دل از زندگانی شسته است اما تو آب سرد وگوارا می نوشی؟ به خدا قسم که این شیوه دین من نیست» (ینابیع المودة ج ۲، ص۳۴۱)
وهمین بصیرت بود که وی را شیفته خداوند و مطیع ذات حق کرده بود و به همین دلیل یکی از بهترین القابی که امام صادق (ع) به او داد، «عبدصالح» است که هم مقام بندگی و عبودیت را می رساند و هم او را در ردیف صالحان قرار می دهد. (السلام علیک ایها العبد الصالح المطیع لله) (مفاتیح الجنان) قرآن کریم هم چنین شخصیتی را در خط صراط مستقیم و صراط کسانی که مورد انعام الهی هستند و در آیه ای دیگر آنان را در ردیف انبیا معرفی می فرماید: «من یطع الله و الرسول فاولئک مع الذین انعم الله علیهم من النبیین و الصدیقین و الشهداء و الصالحین و حسن اولئک رفیقا»(نساء/۶۹)
و نکته پایانی این که حضرت اباالفضل العباس(ع) شاگرد ۴ امام است: پدرش، علی(ع)، برادرانش امام حسن و امام حسین (ع) و برادر زاده اش حضرت سجاد(ع). چگونه می توان شاگرد چهار امام (ع) بود و از تاثیر طهارت محیط در پرورش خود بهره ای نبرد و دارای بصیرت نافذ و بینش عمیق در دین نشد. آری او صاحب بصیرت و دایرة المعارف بصیرت و بینا زیستن بود، بصیرتی که بر محور ولایت می چرخید و ولایت مداری را در رفتار و گفتار او متجلی می کرد. آن جا که در روز عاشورا در حمایت از ولایت جان خود را تقدیم کرد و وفاداری خود را در اشعار حماسی و رجزخوانی هایش بازگفت چنان که فرمود:
والله ان قطعتموا يميني إني احامي ابداً عن ديني
وعن رسول وامام صادق يقين
...چنين شخصيتي لياقت خطاب بنفسي انت حضرت سيدالشهداء را دارد
و چنين شخصيتي مي تواند نه تنها پناه اهل بيت باشد بلكه به عنوان سرپناه سيد الشهداء جان نثاري وجانبازي كند
يومٌ ابوالفضل استجار الهدي والشمس من كدر العجاج لثامها
و با رفتن چنين شخصيتي است كه نه تنها ظهر بلكه دهر از هم مي پاشد
فنادي وا اخاه واعباساه الان انكسر ظهري وقلت حيلتي
وچنين شخصيتي مي تواند غم از چهره آقا و امام زمان خود بردارد
يا كاشف الكرب عن وجه الحسين اكشف كربي بحق اخيك الحسين
وچنين شخصيتي مي تواند به عنوان بهترين يار امام زمان خود باشد
فاني لا اعلم اصحاباً اوفي ولا خيراً من اصحابي
وانسان بايد دلداده وعاشق چنين شخصيتي باشد وبه مقام چنين شخصيتي است كه انسان بايد غبطه بخورد
ان للعباس عندالله منزلة يغبطه بها جميع الشهداء.
اي ماه بني هاشم خورشيد لقاء عباس اي نور دل حيدر شمع شهداء عباس
از درد و غم ايام ما رو بتو آورديم دست من مسكين گير از بهرخداعباس
گل رفت و شمیم خوشش اینجاست هنوز بلبل به هوا ی گل چه شیداست هنوز رفتی ز جهان اگر چه ای روح خدا لیکن علم مهر تو بر پاست هنوز رحلت جانسوز امام خمینی(ره) تسلیت باد
3-و ﺗﻤﺎﻣﯽ ﻋﻠﻤﺎء ﻣﺤﻘﻖ از ﺟﻤﻠﻪ ﻧﻮری و ﺑﺮوﺟﺮدی از رﺳﻮل اﻟﻠﻪ (ص) رواﯾﺖ ﮐﺮده اﻧﺪ ﮐﻪ او ﻓﺮﻣﻮد: «دو ﺻﺪا ﻫﺴﺘﻨﺪ ﮐﻪ ﻣﻠﻌﻮﻧﻨﺪ و ﺧﺪاوﻧﺪ ﺑﻪ آﻧﻪ ﻏﻀﺐ ﻣﯽﮐﻨﺪ: ﺷﯿﻮن در ﻣﺼﯿﺒﺖ و ﺻﺪا در ﺣﺎﻟﺖ ﺷﺎدی ﯾﻌﻨﯽ: ﻧﻮﺣﻪ و ﻏﻨﺎء» (ﺑﺤﺎراﻷﻧﻮار ١٠١/٨٢ )
5-و ﻫﻤﭽﻨﯿﻦ ﺳﺨﻦ پیامبر (ص) در ﺣﺪﯾﺚ: «و ﻫﻤﺎﻧﺎ ﺷﻤﺎ را از ﻧﻮﺣﻪ و ﺷﯿﻮن ﻧﻬﯽ ﻣﯽﮐﻨﻢ» (ﺟﺎﻣﻊ اﺣﺎدﯾﺚ اﻟﺸﯿﻌﺔ: ٣٧٢/٣).
6-و رواﯾﺘﯽ ﮐﻪ ﺟﺎﺑﺮ (رض) از ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ (ص) آورده اﺳﺖ ﮐﻪ ﻓﺮﻣﻮد: «و ﻫﻤﺎﻧﺎ ﻣﻦ ﺷﻤﺎ را ﻧﻬﯽ ﮐﺮده ام از ﻧﻮﺣﻪ ﺳﺮاﺋﯽ و دو ﺻﺪای اﺣﻤﻘﺎﻧﻪی ﺑﯽ ﺑﻨﺪﺑﺎر: ﺻﺪا ﻫﻨﮕﺎم ﻧﻐﻤﻪﻫﺎی ﻟﻬﻮ و آوازﻫﺎی ﺷﯿﻄﺎﻧﯽ و ﺻﺪا ﻫﻨﮕﺎم ﻣﺼﯿﺒﺖ [و] ﭼﻨﮓ زدن ﺻﻮرت و ﭘﺎره ﮐﺮدن ﯾﻘﻪ و ﻧﺎﻟﻪ ﺷﯿﻄﺎﻧﯽ» (ﻣﺴﺘﺪرك اﻟﻮﺳﺎﺋﻞ:١٤٥/١).
7-و از اﻣﺎم ﻋﻠﯽ (رض ): ﺳﻪ ﭼﯿﺰ از اﻋﻤﺎل ﺟﺎﻫﻠﯿﺖ ﻣﯽﺑﺎﺷﺪ و در ﺑﯿﻦ ﻣﺮدم از ﺑﯿﻦ ﻧﻤﯽرود ﺗﺎ ﻗﯿﺎﻣﺖ ﺑﺮﭘﺎ ﺷﻮد: ﺑﺎران ﻃﻠﺒﯿﺪن از ﺳﺘﺎرﮔﺎن و ﺗﻮﻫﯿﻦ ﮐﺮدن ﺑﻪ اﻗﻮام و ﻧﻮﺣﻪ ﺳﺮاﺋﯽ در ﻣﺮگ» (ﺑﺤﺎر اﻷﻧﻮار: ١٠١/٨٢).
8-و ﮐﻠﯿﻨﯽ و ﻏﯿﺮه از اﻣﺎم ﺻﺎدق /رواﯾﺖ ﻣﯽﮐﻨﻨﺪ ﮐﻪ ﻓﺮﻣﻮد: «ﻓﺮﯾﺎد زدن ﺑﺮ ﻣﺮده اﺻﻼح ﻧﻤﯽﮔﺮدد و ﺟﺎﯾﺰ ﻧﻤﯽﺑﺎﺷﺪ وﻟﯽ اﮐﺜﺮ ﻣﺮدم درک ﻧﻤﯽﮐﻨﻨﺪ». (اﻟﮑﺎﻓﯽ: ٢٢٦/٣).
10-ﻣﺤﻤﺪ ﺑﺎﻗﺮ ﻣﺠﻠﺴﯽ از اﻣﺎم ﻋﻠﯽ / رواﯾﺖ ﻣﯽﮐﻨﺪ: «وﻗﺘﯽ اﺑﺮاﻫﯿﻢ ﺑﻦ رﺳﻮل اﻟﻠﻪ (ص) ﻓﻮت ﮐﺮد ﺑﻪ ﻣﻦ اﻣﺮ ﻓﺮﻣﻮد و ﻣﻦ [ﻧﯿﺰ] او را ﻏﺴﻞ دادم, رﺳﻮل اﻟﻠﻪ (ص) او را ﮐﻔﻦ ﻧﻤﻮد و ﺣﻨﻮط ﻣﺎﻟﯿﺪ و ﺑﻪ ﻣﻦ ﻓﺮﻣﻮد: ای ﻋﻠﯽ او را ﺣﻤﻞ ﮐﻦ, او را ﺣﻤﻞ ﮐﺮده ﺗﺎ ﺑﻪ ﺑﻘﯿﻊ رﺳﺎﻧﺪم و ﺑﻌﺪ از آن ﺑﺮ آن ﻧﻤﺎز ﮔﺬارد... و وﻗﺘﯽ اﺣﻮال او را دﯾﺪ پیامبر (ص) ﮔﺮﯾﻪ ﮐﺮد و از ﭘﺲ ﮔﺮﯾﻪی او ﻣﺴﻠﻤﺎﻧﺎن ﮔﺮﯾﻪ ﮐﺮدﻧﺪ ﺗﺎ اﯾﻨﮑﻪ ﺻﺪای [ﮔﺮﯾﻪ] ﻣﺮدان از ﺻﺪای زﻧﺎن ﺑﻠﻨﺪﺗﺮ ﺷﺪ و رﺳﻮل اﻟﻠﻪ (ص) ﺑﻪ ﺷﺪﯾﺪﺗﺮﯾﻦ ﺣﺎﻟﺖ آﻧﻬﺎ را ﻧﻬﯽ ﻓﺮﻣﻮد و ﮔﻔﺖ: ﭼﺸﻢ ﮔﺮﯾﻪ ﻣﯽﮐﻨﺪ و ﻗﻠﺐ ﻏﻤﮕﯿﻦ ﻣﯽﺷﻮد و ﻧﻤﯽﮔﻮﺋﯿﻢ ﭘﺮوردﮔﺎر ﺑﺮ ﻣﺎ ﺧﺸﻢ ﻣﯽآورد, و ﻫﻤﺎﻧﺎ ﻣﺎ ﺗﻮﺳﻂ ﺗﻮ دﭼﺎر ﻣﺼﯿﺒﺖ ﻣﯽﺷﻮﯾﻢ و ﻫﻤﺎﻧﺎ ﻣﺎ ﺑﻪ اراده ﺗﻮ اﻧﺪوﻫﮕﯿﻦ ﻣﯽﺷﻮﯾﻢ». (ﺑﺤﺎر اﻷﻧﻮار: ١٠١-١٠٠/٨٢).
11-ﻣﻼﺣﻈﻪ ﮐﻦ ای ﺑﺮادر ﻣﺴﻠﻤﺎن ﭼﮕﻮﻧﻪ ﻣﺼﻄﻔﯽ (ص) ﺑﻪ ﺷﺪﯾﺪﺗﺮﯾﻦ ﺣﺎﻟﺖ, ﺑﻠﻨﺪ ﮐﺮدن ﺻﺪای ﮔﺮﯾﻪ را ﻧﻬﯽ ﻓﺮﻣﻮد. و ﻫﻤﺎﻧﮕﻮﻧﻪ ﮐﻪ پیامبر (ص) از ﺻﻮت ﺣﺰﯾﻦ در ﻣﺼﯿﺒﺖ ﻧﻬﯽ ﻓﺮﻣﻮد و [ﻫﻤﭽﻨﯿﻦ] از ﻧﻮﺣﻪ ﺳﺮاﺋﯽ و ﺷﻨﯿﺪن آن [ﻧﯿﺰ] ﻧﻬﯽ ﻓﺮﻣﻮد. (وﺳﺎﺋﻞ اﻟﺸﯿﻌﺔ: ٩١٥/٢).
12-و از اﻣﺎم ﺻﺎدق ﺟﻌﻔﺮ ﺑﻦ ﻣﺤﻤﺪ /ﮐﻪ ﻓﺮﻣﻮد: «ﺻﺒﺮ و ﺑﻼء ﺑﺴﻮی ﻣﺆﻣﻦ ﺷﺪن,ﭘﯿﺶ ﻣﯽﺑﺮﻧﺪ [ﺑﻄﻮری ﮐﻪ] ﺑﻼء ﻣﯽآﯾﺪ و او ﺻﺒﻮر اﺳﺖ, و ﺑﻼء و ﺟﺰع ﺑﺴﻮی ﮐﺎﻓﺮﺷﺪن ﭘﯿﺶ ﻣﯽﺑﺮﻧﺪ و آن وﻗﺘﯽ اﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﻼء ﻣﯽآﯾﺪ و او ﺟﺰء و ﻓﺰع ﻣﯽﮐﻨﺪ».(اﻟﺬﮐﺮی: ﺻﻔﺤﻪ ١).
13-ﻣﺤﻤﺪ ﺑﻦ ﻣﮑﯽ اﻟﻌﺎﻣﻠﯽ ﻣﻠﻘﺐ ﺑﻪ ﺷﻬﯿﺪ اول ﮔﻔﺖ: «ﺷﯿﺦ در اﻟﻤﺒﺴﻮط و اﺑﻦ ﺣﻤﺰه ﻧﻮﺣﻪ را ﺣﺮام ﮐﺮدﻧﺪ و ﺷﯿﺦ ادﻋﺎ ﮐﺮد [اﯾﻦ ﻣﺴﺌﻠﻪ] اﺟﻤﺎع اﺳﺖ» (اﻟﺬﮐﺮی:ص2 و بحارالانوار ١٠٧/٨٢).
13-و ﺷﯿﺦ اﺑﻮ ﺟﻌﻔﺮ ﻣﺤﻤﺪ ﺑﻦ ﺣﺴﻦ ﻃﻮﺳﯽ ﻣﻠﻘﺐ ﺑﻪ ﺷﯿﺦ اﻟﻄﺎﺋﻔﻪ, ﻧﻮﺣﻪ را ﺣﺮام ﮐﺮد و ادﻋﺎﯾﺶ اﯾﻦ ﺑﻮد ﮐﻪ، اﯾﻦ ﻣﺴﺌﻠﻪ اﺟﻤﺎع ﻣﯽﺑﺎﺷﺪ, ﭼﻪ ﺑﺴﺎ او در ﻋﺼﺮ ﻃﻮﺳﯽ ﺑﻮد و ﺷﯿﻌﯿﺎن در آن زﻣﺎن ﺑﺮ ﺣﺮام ﺑﻮدن ﻧﻮﺣﻪ و ﺷﯿﻮﻧﯽ ﮐﻪ اﮐﻨﻮن در ﺣﺴﯿﻨﯿﺎت ﺷﻨﯿﺪه ﻣﯽﺷﻮد, اﺟﻤﺎع داﺷﺘﻨﺪ, ﮐﺎرﻫﺎﺋﯽ ﮐﻪ ﻫﻤﺎﻧﮕﻮﻧﻪ ﮐﻪ در ﻗﺒﻞ ﮔﻔﺘﯿﻢ ﺑﺎ ﻣﻨﻬﺞ ﺻﺤﯿﺢ اﺋﻤﻪ آل ﺑﯿﺖ ﺗﻀﺎد دارد. آﯾﺖ اﻟﻠﻪ اﻟﻌﻈﻤﯽ ﻣﺤﻤﺪ ﺑﻦ ﺣﺴﯿﻨﯽ ﺷﯿﺮازی ﮔﻔﺖ: «وﻟﯽ از ﺷﯿﺦ در اﻟﻤﺒﺴﻮط و اﺑﻦ ﺣﻤﺰه ﺣﺮام ﺑﻮدن ﻣﻄﻠﻖ آﻣﺪه اﺳﺖ» (ﻓﻘﻪ: ٢٥٣/١٥).
اﺟﻤﺎع در اﺻﻄﻼح ﻓﻘﻬﯽ ﺑﻪ ﺣﮑﻤﯽ ﮔﻔﺘﻪ ﻣﯽﺷﻮد ﮐﻪ ﺗﻤﺎﻣﯽ ﻋﻠﻤﺎء ﺑﺮ آن اﺗﻔﺎق ﻧﻈﺮ دارﻧﺪ.(ﻣﺘﺮﺟﻢ).
15-و اﻣﺎم ﺑﺎﻗﺮ /ﻓﺮﻣﻮد: «ﺑﺪﺗﺮﯾﻦ ﺟﺰع (ﺑﯽ ﺻﺒﺮی) ﻓﺮﯾﺎد ﺑﻠﻨﺪ ﮐﺸﯿﺪن در ﻧﺎراﺣﺘﯽ و ﺷﯿﻮن و زدن ﺻﻮرت و ﺳﯿﻨﻪ ﻣﯽﺑﺎﺷﺪ, و ﮐﺸﯿﺪن ﻣﻮی ﭘﯿﺸﺎﻧﯽ ﻣﯽﺑﺎﺷﺪ و ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﻧﻮﺣﻪ را ﺑﺮﭘﺎ ﮐﻨﺪ ﺻﺒﺮ را ﺗﺮک ﮐﺮده اﺳﺖ و راﻫﯽ ﻏﯿﺮ از راه درﺳﺖ را ﺑﺮﮔﺰﯾﺪه اﺳﺖ».(٨٩/٨٢ :بحاراﻷﻧﻮار ,٩١٥/٢ :وﺳﺎﺋﻞ شیعه,٢٢٣-٢٢٢/٣ :اﻟﮑﺎﻓﻲ)
16-و ﻫﻤﭽﻨﯿﻦ ﻗﻮل اﻣﺎم ﺻﺎدق / اﺳﺖ ﮐﻪ: «ﮐﺴﯽ ﮐﻪ در ﻣﺼﯿﺒﺖ دﺳﺘﺶ را ﺑﺮ راﻧﺶ ﺑﺰﻧﺪ اﺟﺮ او ﺑﺎﻃﻞ ﻣﯽﺷﻮد». (اﻟﮑﺎﻓﻲ: ٢٢٥/٣).
17-ﻣﯽ ﮔﻮﯾﻢ: ﭘﺲ ﺣﺎل ﺗﻮ ﭼﮕﻮﻧﻪ اﺳﺖ ای ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﺑﺮ ﺳﺮو ﺳﯿﻨﻪ ﻣﯽزﻧﯽ؟ آﯾﺎ اﺟﺮ ﺗﻮ از درﺟﻪ اول اﯾﻨﮑﻪ ﺑﺎ ﻣﻨﻊ ﻧﺒﯽصﺗﻀﺎد دارد, ﺑﺎﻃﻞ ﻧﻤﯽﺷﻮد؟ و ﻓﺮﻣﻮده ی پیامبر (ص) : «ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﺑﺮ ﺻﻮرت زﻧﺪ و ﯾﻘﻪ ﭘﺎره ﮐﻨﺪ از ﻣﺎ ﻧﯿﺴﺖ» (ﻣﺴﺘﺪرك اﻟﻮﺳﺎﺋﻞ:١٤٤/١).
18-و ﻣﺤﻤﺪ ﺗﯿﺠﺎﻧﯽ ﺳﻤﺎوی اﯾﻦ ﻣﺴﺌﻠﻪ ذﮐﺮ ﻣﯽﮐﻨﺪ ﮐﻪ از اﻣﺎم ﻣﺤﻤﺪ ﺑﺎﻗﺮ ﺻﺪر درﺑﺎره ی اﯾﻦ ﺣﺪﯾﺚ ﭘﺮﺳﯿﺪ و او ﺟﻮاب داد: «ﺣﺪﯾﺚ ﺻﺤﯿﺤﯽ اﺳﺖ ﮐﻪ در آن ﺷﮑﯽ ﻧﯿﺴﺖ» (ﺛﻢ اﻫﺘﺪﯾﺖ (آﻧﮕﺎه ﻫﺪاﯾﺖ ﺷﺪم): ﺻﻔﺤﻪ ٥٨ ﭼﺎپ ﻋﺮﺑﯽ).
19-و از ﯾﺤﯿﯽ ﺑﻦ ﺧﺎﻟﺪ آﻣﺪه اﺳﺖ ﮐﻪ ﻣﺮدی ﻧﺰد ﻧﺒﯽصآﻣﺪ و ﮔﻔﺖ: ﭼﻪ ﭼﯿﺰی اﺟﺮ ﻣﺼﯿﺒﺖ را ﺑﺎﻃﻞ ﻣﯽﮐﻨﺪ؟ ﻓﺮﻣﻮد: زدن دﺳﺘﻬﺎ ﺑﺮ ﯾﮑﺪﯾﮕﺮ, و ﺻﺒﺮ در ﻣﺼﯿﺒﺖ از ﻣﻬﻤﺘﺮﯾﻦ ﻣﺴﺎﺋﻞ اﺳﺖ, ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﺑﻪ آن راﺿﯽ ﺷﻮد ﺑﺮای او رﺿﺎﯾﺘﻤﻨﺪی ﺧﻮاﻫﺪ ﺑﻮد و ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﺧﺸﻢ ﮐﻨﺪ ﭘﺲ ﺑﺮای او ﺧﺸﻤﮕﯿﻨﯽ [از ﻃﺮف ﺧﺪاوﻧﺪ] ﺧﻮاﻫﺪ ﺑﻮد, در اداﻣﻪ ﻧﺒﯽ (ص) ﻓﺮﻣﻮد: «ﻣﻦ از ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﺑﺘﺮاﺷﺪ و ﺑﺎﻻ ﺑﺒﺮد ﺑﯿﺰار ﻫﺴﺘﻢ, ﺑﻪ ﻣﻌﻨﯽ ﺗﺮاﺷﯿﺪن ﺳﺮ و ﺑﻠﻨﺪ ﮐﺮدن ﺻﺪا» (ﺟﺎﻣﻊ اﻟﺤﺪﯾﺚ اﻟﺸﯿﻌﺔ: ٤٨٩/٣).
20-ﺟﻌﻔﺮ ﺑﻦ ﻣﺤﻤﺪ (اﻣﺎم ﺟﻌﻔﺮ ﺻﺎدق /) ار ﭘﺪراﻧﺶ از ﻧﺒﯽصدر ﺣﺪﯾﺚ ﻧﻬﯽ ﺷﺪﮔﺎن, رواﯾﺖ ﻣﯽﮐﻨﺪ: «ﻫﻤﺎﻧﺎ او از ﺑﻮﺟﻮد آوردن ﺻﺪای ﺣﺰﯾﻦ در ﻣﺼﯿﺒﺖ ﻧﻬﯽ ﻓﺮﻣﻮد و ﻧﻬﯽ ﻓﺮﻣﻮد از ﻧﻮﺣﻪ ﺳﺮاﺋﯽ و ﺷﻨﯿﺪن آن و ﻧﻬﯽ ﻓﺮﻣﻮد از زدن ﺻﻮرت» (من لایحضره الفقیه ٤-٣/٤).
21-و ﻣﺤﻤﺪ ﺑﻦ ﻣﮑﯽ اﻟﻌﺎﻣﻠﯽ ﮔﻔﺖ: «ﺑﺮ ﺳﺮ و ﺳﯿﻨﻪ زدن و ﭘﺎره ﮐﺮدن و ﮐﺸﯿﺪن ﻣﻮ ﺑﻪ ﻃﻮر اﺟﻤﺎع ﺣﺮام ﻣﯽﺑﺎﺷﺪ؛ آﻧﺮا در اﻟﻤﺒﺴﻮط ﮔﻔﺘﻪ اﺳﺖ و آن ﺧﺸﻤﮕﯿﻨﯽ ﺑﺮ ﻗﻀﺎء وقدر اﻟﻬﯽ اﺳﺖ» (ﻓﻲ اﻟﺬﮐﺮی: ﺻﻔﺤﻪ ٧٢).
23-دﮐﺘﺮ ﻣﺤﻤﺪ ﺗﯿﺠﺎﻧﯽ ﺳﻤﺎوی ﺑﻪ ﮔﺮﯾﻪی ﻧﺒﯽ (ص) ﺑﺮ ﻋﻤﻮﯾﺶ اﺑﯽ ﻃﺎﻟﺐ و ﺣﻤﺰه و ﻫﻤﺴﺮش ﺧﺪﯾﺠﻪ اﺷﺎره ﻣﯽﮐﻨﺪ و ﻣﯽﮔﻮﯾﺪ: «وﻟﯽ در ﺗﻤﺎﻣﯽ آن ﺣﺎﻻت از ﺳﺮ ﻣﻬﺮﺑﺎﻧﯽ ﮔﺮﯾﻪ ﻣﯽﮐﺮد..., وﻟﯽ وی از ﺑﺮوز ﻧﺎراﺣﺘﯽ از ﻓﺮد ﺣﺰﯾﻦ و زدن ﺻﻮرت و ﭘﺎره ﮐﺮدن ﺳﯿﻨﻪ ﻧﻬﯽ ﻓﺮﻣﻮد, ﭘﺲ ﭼﮕﻮﻧﻪ اﺳﺖ ﺣﺎل ﺗﻮ ﮐﻪ ﺑﺎ اﺟﺴﺎم آﻫﻨﯽ ﺑﺮ ﺧﻮد ﻣﯽزﻧﯽ ﺑﻄﻮرﯾﮑﻪ ﺧﻮن ﺳﺮازﯾﺮﻣﯽﺷﻮد؟» (در ﮐﺘﺎب ﮐﻞ اﻟﺤﻠﻮل: ﺻﻔﺤﻪ ١٥١).
24-ﺳﭙﺲ ﺗﯿﺠﺎﻧﯽ ﯾﺎد ﻣﯽﮐﻨﺪ ﮐﻪ اﻣﯿﺮ اﻟﻤﺆﻣﻨﯿﻦ ﻋﻠﯽ ﺑﻦ اﺑﯿﻄﺎﻟﺐ آﻧﭽﻪ را ﮐﻪ ﺷﯿﻌﯿﺎن اﻣﺮوزه اﻧﺠﺎم ﻣﯽدﻫﻨﺪ در زﻣﺎن وﻓﺎت ﻧﺒﯽ (ص) اﻧﺠﺎم ﻧﺪاد و ﺑﻪ ﻫﻤﯿﻦ ﺗﺮﺗﯿﺐ اﻣﺎﻣﺎن ﺣﺴﻦ و ﺣﺴﯿﻦ و ﺳﺠﺎد ﻧﯿﺰ اﯾﻦ ﮐﺎر را ﻧﮑﺮدﻧﺪ و درﺑﺎره اﯾﻦ اﻣﺎم, ﺗﯿﺠﺎﻧﯽ ﮔﻔﺘﻪ اﺳﺖ: «ﻫﻤﺎﻧﺎ ﭼﯿﺰﻫﺎﺋﯽ را دﯾﺪ ﮐﻪ ﻫﯿﭻ ﮐﺲ ﻧﺪﯾﺪه اﺳﺖ او ﺑﺎ دو ﭼﺸﻢ ﺧﻮد ﺷﺎﻫﺪ ﮐﺮﺑﻼ ﺑﻮد, ﮐﺮﺑﻼﺋﯽ ﮐﻪ در آن ﭘﺪرش و ﻋﻤﻮﻫﺎﯾﺶ و ﺑﺮداراﻧﺶ ﻫﻤﮕﯽ ﮐﺸﺘﻪ ﺷﺪﻧﺪ, و ﻣﺼﯿﺒﺘﻬﺎﺋﯽ را دﯾﺪ ﮐﻪ ﮐﻮه دوام آﻧﺮا ﻧﺪارد و در ﺗﺎرﯾﺦ ﻧﯿﺰ از ﻫﯿﭽﮑﺪام از اﺋﻤﻪ ‡ ﭼﯿﺰی درﺑﺎره آﻧﮑﻪ او ﮐﺎری ﮐﺮده ﺑﺎﺷﺪ رواﯾﺖ ﻧﺸﺪه اﺳﺖ و ﯾﺎ اﯾﻨﮑﻪ اﻣﺮ ﺑﻪ ﺗﺒﻌﯿﺖ و ﭘﯿﺮوی آن ﮐﻨﺪ» (ﮐﻞ اﻟﺤﻠﻮل: ﺻﻔﺤﻪ١٥١).
25-ﺗﯿﺠﺎﻧﯽ ﻫﻤﭽﻨﯿﻦ ﻣﯽﮔﻮﯾﺪ: «ﺑﻪ ﺣﻖ ﮔﻔﺘﻪ ﻣﯽﺷﻮد: آﻧﭽﻪ ﮐﻪ ﺑﻌﻀﯽ ﺷﯿﻌﯿﺎن از آن اﻋﻤﺎل ﺧﺎص اﻧﺠﺎم ﻣﯽدﻫﻨﺪ ذرهی از دﯾﻦ ﻧﯿﺴﺖ, و اﮔﺮ ﻣﺠﺘﻬﺪﯾﻦ اﺟﺘﻬﺎد ﮐﻨﻨﺪ و ﻓﺘﻮا دﻫﻨﺪﮔﺎن ﺑﻪ آن ﻓﺘﻮا دﻫﻨﺪ ﮐﻪ در آن اﺟﺮی ﺑﺰرگ و ﺛﻮاﺑﯽ ﻋﻈﯿﻢ ﻗﺮار دﻫﻨﺪ, ﻫﻤﺎﻧﺎ آن ﻓﻘﻂ ﻋﺎدت و ﺗﻘﻠﯿﺪ و اﺣﺴﺎﺳﯽ ﺑﺮﺧﻮرد ﮐﺮدن اﺳﺖ ﮐﻪ اﻫﻞ آن ﺗﻮﺳﻂ آن ﻃﻐﯿﺎن ﮐﺮده و ﺗﻮﺳﻂ آن از ﺣﺎﻟﺖ ﻃﺒﯿﻌﯽ ﺧﺎرج ﻣﯽﺷﻮﻧﺪ و ﺑﻌﺪ از ﻣﺪﺗﯽ ﻓﻘﻂ ﺑﺼﻮرت ﯾﮏ رﺳﻢ ﻗﻮﻣﯽ در ﻣﯽآﯾﺪ ﮐﻪ ﭘﺴﺮ از ﭘﺪرش ﺑﻪ ﺷﮑﻠﯽ ﮐﻮرﮐﻮراﻧﻪ و ﺑﺪون ﻓﻬﻢ ﺑﻪ ارث ﻣﯽﺑﺮد، ﺗﺎ ﺟﺎﺋﯽ ﮐﻪ ﺑﻌﻀﯽ از ﻋﻮام اﯾﻨﮕﻮﻧﻪ ﺣﺲ ﻣﯽﮐﻨﻨﺪ ﮐﻪ ﺑﺎ زدن ﺧﻮد و ﺧﻮد را ﺧﻮﻧﯽ ﻣﺎﻟﯽ ﮐﺮدن ﻗﺮب اﻟﯽ اﻟﻠﻪ ﻣﯽﺑﺎﺷﺪ, و ﺑﻌﻀﯽ اﯾﻨﮕﻮﻧﻪ اﻋﺘﻘﺎد دارﻧﺪ ﮐﻪ ﮐﺴﯽ ﮐﻪ اﯾﻦ ﮐﺎر را اﻧﺠﺎم ﻧﺪﻫﺪ ﺣﺴﯿﻦ را دوﺳﺖ ﻧﺪارد» (ﮐﻞ اﻟﺤﻠﻮل: ﺻﻔﺤﻪ ١٤٨).
26-و ﻫﻤﭽﻨﯿﻦ ﮔﻔﺘﻪ اﺳﺖ: «ﻋﻘﻞ ﺳﻠﯿﻢ اﯾﻦ ﻣﻨﺎﻇﺮ ﻣﺸﻤﺌﺰ ﮐﻨﻨﺪه را ﻧﻤﯽﭘﺬﯾﺮد, وﻗﺘﯽ ﻣﺮدی ﻟﺨﺖ ﻣﯽﺷﻮد و ﺑﺎ زﻧﺠﯿﺮ ﺑﺪﺳﺖ ﺧﻮدش ﺧﻮد را ﻣﯽزﻧﺪ و ﺑﻪ ﻃﺮزی دﯾﻮاﻧﻪ وار ﺻﺪای ﺧﻮد را ﺑﻠﻨﺪ ﮐﺮده و ﺣﺴﯿﻦ ﺣﺴﯿﻦ؛ ﻣﯽﮐﻨﺪ, و ﻋﺠﯿﺐ و ﺷﮏ ﺑﺮاﻧﮕﯿﺰ اﯾﻨﺠﺎ اﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﻮﺿﻮح دﯾﺪه ﻣﯽﺷﻮد وﻗﺘﯽ آن اﻓﺮاد ﺑﻪ ﯾﮑﺒﺎره ﮐﺎرﺷﺎن ﺗﻤﺎم ﺷﺪ, اﻧﮕﺎر ﻣﺎﻧﻨﺪ اﯾﻦ اﺳﺖ ﮐﻪ ﻧﺎراﺣﺘﯽ آﻧﻬﺎ ﺑﺮ ﻃﺮف ﺷﺪه اﺳﺖ و ﺑﺎ ﮔﺬﺷﺖ اﻧﺪک زﻣﺎﻧﯽ ﺑﻌﺪ از اﺗﻤﺎم ﻋﺰاداری ﻣﯽﺑﯿﻨﯽ ﮐﻪ ﻣﯽﺧﻨﺪﻧﺪ و ﺷﯿﺮﯾﻨﯽ ﻣﯽﺧﻮرﻧﺪ و ﻣﯽﻧﻮﺷﻨﺪ و ﻣﯿﻮه ﻣﯽﺧﻮرﻧﺪ و ﻫﻤﻪ ﭼﯿﺰ ﺑﺎ ﺗﻤﺎم ﺷﺪن ﺣﺮﮐﺖ دﺳﺘﻪ ﺗﻤﺎم ﻣﯽﺷﻮد. و ﻋﺠﯿﺐ آﻧﺠﺎ اﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﯿﺸﺘﺮ آﻧﻬﺎ اﻧﺴﺎﻧﻬﺎی دﯾﻨﺪاری ﻧﯿﺴﺘﻨﺪ, و از اﯾﻦ رو ﭼﻨﺪﯾﻦ دﻓﻌﻪ ﺧﻮدم در اﻧﺘﻘﺎد از آﻧﻬﺎ ﻣﺪارا ﮐﺮده و ﮔﻔﺘﻢ: ﻫﻤﺎﻧﺎ آﻧﭽﻪ اﻧﺠﺎم ﻣﯽدﻫﻨﺪ ﻓﻘﻂ ﯾﮏ رﺳﻢ ﻗﻮﻣﯽ و ﺗﻘﻠﯿﺪ ﮐﻮرﮐﻮراﻧﻪ اﺳﺖ» (ﮐﻞ اﻟﺤﻠﻮل:ﺻﻔﺤﻪ ١٤٩).
27-و ﺳﺨﻦ ﺷﯿﺦ ﻣﻐﻨﯿﻪ ﻧﺰدﯾﮏ ﺑﻪ اﯾﻦ ﺳﺨﻦ اﺳﺖ ﮐﻪ ﻣﯽﮔﻮﯾﺪ: «ﺣﻘﯿﻘﺘﺎ زدن ﺳﺮ ﺑﺎﻗﻤﻪ و ﺷﻤﺸﯿﺮ و ﺧﺎرج ﺷﺪن ﺧﻮن از آن ذره ای از اﺳﻼم ﻧﻤﯽﺑﺎﺷﺪ و در ﻣﻮرد آن ﻫﯿﭻ ﻧﺺ ﺻﺮﯾﺤﯽ وﺟﻮد ﻧﺪارد وﻟﯽ ﻋﻮاﻃﻔﯽ زﯾﺒﺎﺳﺖ ﮐﻪ در وﺟﻮد ﻣﺆﻣﻨﯿﻦ ﺷﮑﻞ ﻣﯽﮔﯿﺮد ﭼﻨﺎﻧﭽﻪ ﺧﻮﻧﯽ ﭘﺎک ﺑﺨﺎﻃﺮ ﺳﺮﻫﺎی ﺑﺮﯾﺪهی ﻓﺎﺟﻌﻪ ﮐﺮﺑﻼ رﯾﺨﺘﻪ ﻣﯽﺷﻮد» (آداب اﻟﻤﻨﺎﺑﺮ: ﺻﻔﺤﻪ ١٨٢).
1ـ ايمان به الله ـ ايمان به موجوديت او، پروردگاريش، معبود به حق بودنش، اسمائش و صفاتش.
2ـ ايمان به ملائکه ـ ايمان به وجود آنان، به صفتشان، به اسمشان و ايمان به وظائفشان، مثل جبرئيل و ...
3 ــايمان به کتابهای آسمانی ــ ايمان به اينکه اين کتابها از جانب خدا نازل گشته اند مثل تورات و انجيل و ...
4ــ ايمان به پيامبران ــ ايمان به اينکه تمامی پيامبران در رسالت خود صادق بوده اند و حقانيت شريعت آنها را قبول کنيم و اينکه شريعت حضرت خاتم الانبياء، پايان بخش و مکمل شريعت آنهاست.
5 ــ ايمان به روز آخرت ــ ايمان به تمام چيزهايي که قرآن و رسول صلى الله عليه وسلم در مورد جهان آخرت گفته اند.
6 ــ ايمان به قدر ــ ايمان به اينکه خداوند سر منشاء تمامی امور است و وقوع هر چيزی به قضا و قدر الهی بستگی دارد.
محقق وپژوهشگرى كه در رفتار وصفات مسيح مزعوم وامام زمان اماميه انديشه وبررسى مينمايد تشابهات و توافقات زيادى را در اين دو موهوم مجعول ميبيند كه ثابت ميكند هردو از يك منبع واز يك كينه سرچشمه گرفته است، وبنا بر آنچه كه سابقا از منابع يهود ومنابع اماميه نقل شد ميتوان نتايج ذيل را با وضوح تمام بدست آورد.
1-مسيح مجهول يهود بعد از ظهور خودش بنا به زعم آنها همهء يهوديان را كه در دنيا پراكنده اند در بيت المقدس جمع ميكند، وامام زمان مزعوم نيز وقتيكه كه زعم اماميه قيام ميكند همهء شيعيان را جمع نموده ومحل اجتماعشان هم كوفه خواهد بود!.
2-مسيح مجهول يهود بنا به پندار آنها مرده هارا زنده نموده واز قبرهايشان بپاخاسته وبه ارتش او ملحق ميشوند وامام زمان مزعوم نيز مرده هاى شعيان را زنده نموده تا به ارتش او ملحق شوند!.
3-مسيح مجهول يهود بعد از قيام خودش جثه هاى گناهكاران از قبرهايشان بيرون آورده تا يهوديان نظاره گر شكنجهء آنها شوند، وامام زمان مزعوم نيز بنا به زعم جاعلانش جثه هاى ياران رسول را از قبرهايشان در آورده تا شكنجه نمايد!.
4-مسيح مجعول يهود همهء كسانى را كه بر يهود ظلم وستى نموده اند محاكمه وقصاص مينمايد، وامام زمان مجعول نيز همهء كسانى را كه بر شيعيانش ظلم نموده اند محاكمه وقصاص مينمايد.
5-مسيح مجعول يهود دوسوم بشررا ميكشد وامام زمان مجعول روحانيت اماميه نيز دو سوم بشررا ميكشد.
6-وقت قيام مسيح مجعول احسام يهوديان تغيير كرده ومثل اعمارشان طولانى ميگردد،[53] ووقيت قيام قائم مجعول اجسام اماميه نيز تغيير كرده وقدرت هركدام باندازهء چهل نفر گشته ومردم را زير دست وپاى خود له ميكنند!!.
7- در وقت قيام مسيح مزعوم خيرات ونعمت هاى زمين فراوان گشته بنا بزعم آنها از كوهها شير وعسل جارى ميگردد ، واز زمين خمير مايه ولباس پشمى بيرون ميآيد! ودر وقت قيام امام زمان مجعول نيز چنين شده ودر كوفه جوى آب وشير جارى ميگردد ،كه شيعيانش از آن ميخورند،
8-مسيح يهوديان مجعول وموهومى است كه وجود نداشته ونخواهد داشت وامام زمان اماميه نيز موهومى است كه حقيقت نداشته وهردو آنها از جعليات روحانيت دو ملت است كه براى استحمار اتباع خويش ساخته اند،ليكن اين مجعول اماميه بر دين مسلمانان ضررهاى فراروان داشته است كه بنام او فتنه ها بپاخاسته است .
وسبب تأكيد ما بر ارتباط اين پندار جعلى دلايل ومداركى است كه در كتب اماميه آمده است از آنجمله كه امام زمانشان :
1-خدرا با عبر ميخواند نه به عربى در صورتى كه مدعى هستند او از نسل پيامبر عربى است
2-شهر هارا با تابوت يهود فتح ميكند وسنگ وعصاى موسى همراه اوست ومنَ وسلوى نيز بهمراه دارد!!
3- به حكم آل داود حكم ميكند نه به حكم قرآن !!
آيا همهء اين توافقات وتشابهات حرفى در باورها وكردار دليل بر وحدت منشأ اعتقادى نميباشد.
منابع امام زمان یهودیان:
[12] سفرزكريا /اصحاح 9 فقره 9و10 سفر اشعيا اصحاح 61 فقره 1و2
[13] همجية التعاليم الصهيونية بولس حنا مسعد ص 57
[14] الكنز المرصود في قواعد التلمود ص 65 د. روهلنج
[15] افحام اليهود ص 125 او صاموئيل بن يحيى مغربى كه خودش پزشكى يهودى بوده كه به اسلام مشرف شده است واين كتاب را در رد بر أكاذيب يهود نوشته است ودر جوانى در مراغه در سال 570 هـ فوت كرده است: ابن ابي صبيعة : عيون الأنباء في طبقات الأطباء ص 471
[16] سفر أشعيا اصحاح 66 فقره 20 و60/1-4
[17] سفر حزقيال اصحاح 37 فقره 9-12
[18] سفر زكريا اصحاح 10 فقره 9-6 وسفر حزقيال اصحاح 66 فقره 24 اين نمونه هارا با دقت تمام به خاطر داشته باشيم تا ببينيم كه چطور بعدا دوباره در لباس امام زمان ظهور خواهد كرد !!!
[19] سفر يوئيل اصحاح 13 فقره 8
[20] سفر زكريا اصحاح 13 فقره 8
[21] الكنز المرصود د. روهلنج ص 65
[22] سفر اشعيا اصحاح 61 فقره 5-6 واصحاح 66 فقره 22
[23] سفر يوئيل اصحاح 3 فقره 18 وسفر اشعيا اصحاح 7 فقره 17-22 والكنز المرصود ص 64 د. روهلنج واسرائيل والتلمود ص 67 ابراهيم خليل احمد
[24] سفر أشعيا اصحاح 11 فقره 2و3
منابع امام زمان شیعیان:
الغيبة طوسى ص 115-116
[26] شايد ا\ان به عبرى اولين علامت يهودى بودن او باشد!! النعمانى : الغيبة ص 169
[27] بحار محمد باقر مجلسى 52/291
[28] الايقاظ من الهجعة حرعاملى ص 249 والرجعة : الاحسائي ص 164
[29] بحار مجلسى 52/318
[30] بحار مجلسى 52/386 ودلائل الامامة:محمد بن جرير بن رستم طبرى ص 242 والرجعة :الاخسائي ص186-187
[31] الانوار النعمانية : جزائرى 1/141
[32] الايقاظ من الهجعة : حرعاملى ص 244 وبحار مجلسى 52/314
[33] بحار مجلسي 52/355
[34] ارشاد مفيد ص 364 وبحار مجلسى 52/338
[35] الرجعة احسائى ص 51
[36] الغيبة نعمانى ص 153 وبحار مجلسى 52/353 ،خمينى بر خلاف همه مستبدان جهان يك نفر از هزران حكم اعدام را نيز معاف ننمود
[37] دو منبع سابق
[38] الرجعه احسائى ص 184و162
[39] الارشاد مفيد ص 365 وبيخود نيست كه مبينيم كه رژيم امام زمانى كنونى مساجد اهل سنت را مثل مسجد شيخ فيض در مشهد ومسجد كنارك در بلوچستان ومسجد اهل سنت در اهواز ومسجد اهل سنت آبادان ويران نموده است اگرچه به خاطر نفاق وصد چهره اى ذاتى وعقيدتى كه دارد از خراب كردن مسجد بابرى در هند انتقاد ميكند كه دولتش از اعمال هندوهاى متعصب از مسلمانان عذر خواهى كرده است
[40] الغيبة از نعمانى ص 154 و220و167
[41] الغيبة از طوسى ص 283 و153 وبحار مجلسى 52/354
[42] الرجعة احسائى ص 156
[43] بحار مجلسى ص 156
[44] كافى كلينى ص 156 وبصائر الدرجات از صفار ص 278
[45] كه مجموعهء اين روايات را در كتب ذيل ميتوان يافت : سنن ابي داود ، كتاب مهدى 4/473 و475 سنن ترمذى ، كتاب الفتن باب ماجاء في في المهدي وميگويد اين حديث صحيح حسن ميباشد وشيخ آلبانى در مشكاة المصابيح 3/1501(5452) نيز آنرا صحيح ميداند ، ولوامع الانصار: 2/73و75 شيخ محمد بن احمد سفاريني
[46] المنار المنيف ابن القيم ص 152
[47] الفتن والملاحم ابن كثير 1/24و25
[48] منبع سابق ص 29
[49] لوامع الانوار السفاريني 2/71
[50] الكشاف الفريد عن معاول الهدم ونقائض التوحيد 1/123و124
[51] عقيدة أهل السنة والأثر في المهدي المنتظر : دكتر شيخ عبدالمحسن العباد ص 221
[52] آيا هنوز هم وقت آن نرسيده كه حقيقت جويان شيعه به نداى داشمندان ومصلحان خود مثل آية الله برقعى ود.موسى موسوى وكسرى وآية الله شريعت سنگلجى وآقاى قلمدران ودانشمند محترم آقاى مصطفى طباطبائى وامثالهم گوش داده واز اين آراء وانديشه هاى خرافى ضد اسلامى دست برداشته وبه كتاب خدا وسنت رسول مراجعه نمايند واز دام روحانيت بدر آيند، وبدانند كه همهء اين اختلافات ساختگى براى هدم اسلام بوده است وفقط نام تشيع وآل بيت بخود گرفته است
[53] التلمود وتاريخه: ظفر الاسلام خان ص 60
بگو: «من از عبادت کسانی که غیر از خدا میخوانید، نهی شدهام!» بگو: «من از هوی و هوسهای شما، پیروی نمیکنم؛ اگر چنین کنم، گمراه شدهام؛ و از هدایتیافتگان نخواهم بود!
سوره انعام آیه 56
در این آیه ی بسیار بسیار کوبنده برای شیعیان. خداوند فرموده
ای رسول اینو بگو:
عبادت کسانی را که غیر از خدا میخوانید نهی شده ام
میدونید یعنی چی؟
یعنی خداوند خواندن غیر از خدا رو یک نوع عبادت میدونه
آگاه باشيد که دين خالص از آن خداست، و آنها که غير خدا را اولياي خود قرار دادند و دليلشان اين بود که: «اينها را عبادت نميکنيم مگر بخاطر اينکه ما را به خداوند نزديک کنند»، خداوند روز قيامت ميان آنان در آنچه اختلاف داشتند داوري ميکند؛ خداوند آن کس را که دروغگو و کفرانکننده است هرگز هدايت نميکند
و اگر از آنها بپرسي: چه کسي آسمانها و زمين را آفريده؟ حتماً ميگويند: الله بگو: آيا هيچ درباره معبوداني که غير از خدا ميخوانيد انديشه ميکنيد که اگر خدا زياني براي من بخواهد، آيا آنها ميتوانند گزند او را برطرف سازند؟ و يا اگر رحمتي براي من بخواهد، آيا آنها ميتوانند جلو رحمت او را بگيرند؟ بگو: خدا مرا کافي است؛ و همه متوکّلان تنها بر او توکّل ميکنند
سوره زمر آيه 38
این قرآن چونتذکری برای عالمیان هست، از سوی پروردگار آسان شده
ما اين کتاب را براي مردم بحق بر تو نازل کرديم؛ هر کس هدايت را پذيرد به نفع خود اوست؛ و هر کس گمراهي را برگزيند، تنها به زيان خود گمراه ميگردد؛ و تو مأمور اجبار آنها به هدايت نيستي
قرآن اعتقاد داره:
توسل فقط یک عبادت هست، و هیچ چیز دیگه ای نیست
ولی عبادت فقط توسل نیست! و شامل هر روش عبادی ای از جمله توسل میشه
هرگاه خدا بخواهد شما را گمراه سازد، و من بخواهم شما را اندرز دهم، اندرز من سودی به حالتان نخواهد داشت! او پروردگار شماست؛ و بسوی او بازگشت داده میشوید
اگر الله را بتنهایی عبادت کنید، شما قطعا گمراهید و شیطان فریبتون داده
باران، خیال میکنی که دهن منو سرویس کردی با این حرفت؟
بیا جواب منو بشنو، تا تهش و بخون
من به باران خانوم گفتم: که جز خدا را عبادت نکن چون خدا فرموده جز من را عبادت نکنید
او در جواب این دعوت من گفت: تو قطعا در گمراهی ای و شیطان فریب ات داده
عقیده باران این بود:من به کسی جز خدا هم، ضمن اینکه خدا رو هم قبول دارم، میتونم متوسل بشم
حتی با وجود اینکه خدا فرموده باشه جز من را عبادت نکنید یعنی میخای بگی مهدی و علی و حسین جزء اون "جز من" که الله فرموده، نمیشن؟ اگر نمیشن پس اینا کی ان؟ خدان؟
حالا من از شما می پرسم که دارید این و میخونید، کدوم کار بهتر و مطمین تره؟
اینکه همراه خدا یا جدا از خدا کسی رو تعبد کنیم و بعبارتی دیگه عبادت و پرستش کنیم؟
یا اینکه فقط خدا را عبادت کنیم؟
شما که معنی تعبد و نمیدونی و با سجده بردن قاطی اش کردی با من بحث نکن
شمایی هم که میگی تعبد یعنی اون واسط رو که بجای خدا نمیخونیم، برو پایین تر جواب بگیر
شما که هیچ دلیلی برای عبادت و پرستش غیر از خدا ندارید
آیا در قیامت ممکنه که خدا شما رو بخاطر اینکه فقط اونو عبادت کردین مواخظه کنه؟
یعنی ممکنه خدا بگه: شما باید عذاب داده بشی چون در دنیا میگفتی فقط الله را عبادت کنن؟
ممکنه؟
اما، این احتمال هست که هر کسی رو غیر از خدا عبادت کنید
خدا میتونه بگه: چرا عبادت کردی من دون الله رو؟ من دون الله یعنی غیر از خدا،
اون کسایی که شما متوسل میشید بهشون، اگر شامل من دون الله میشن، خب همه چی روشنه. اگر من دون الله نمیشن پس یعنی خدا هستن
ولی دیگ خدا در قیامت نمیتونه بگه: چرا فقط منو عبادت کردی
خب اگر خدا رو عبادت نکنم، پس دیگه کیو عبادت کنم؟
شیطانو؟ خورشیدو؟ انسان های مثل خودمو و...
این باران خانم منو فریب خورده ی شیطان خطاب قرار داد
و گفت: من دارم اونو به گمراهی می کشونم؟
اینکه من میگم جز خدا رو عبادت نکن، چونکه اگر فقط خدا رو عبادت کنی مطمین تره، آیا این دعوت به گمراهیه؟
آگاه باشيد که دين خالص از آن خداست، و آنها که غير خدا را اولياي خود قرار دادند و دليلشان اين بود که: «اينها را عبادت نمي کنيم مگر بخاطر اينکه ما را به خداوند نزديک کنند»، خداوند روز قيامت ميان آنان در آنچه اختلاف داشتند داوري ميکند؛ خداوند آن کس را که دروغگو و کفرانکننده است هرگز هدايت نميکند
و هر گاه از آنان بپرسي: چه کسي آسمانها و زمين را آفريده، و خورشيد و ماه را مسخّر کرده است؟ ميگويند: اللّه! پس با اين حال چگونه آنان را منحرف ميسازند؟!
سوره عنکبوت آيه 61
گفتند الله. نگفتند بت هاي ما نگفتن تیکه سنگ های ما يا اینکه بگن لات و...
تو گفتی شاید بت رو الله میدونستن برای همین ضمیر انسان اومده
تو متوجه ی این هم نشدی که این الله هست که داره برای ما توضیح میده
اگر آنها بت ها رو الله میدونستن
الله در تایید این کارشون در ادامه نمی گفت پس با اين حال چگونه آنان را منحرف ميسازند
وقتی الله اینو در ادامه میاره
یعنی با این حرف شون موافقه که بت رو خالق میدونستن
پس اگر به نظر تو منظور از الله، بت ها هستن
خدا که داره تایید میکنه این جواب اونها رو پس یعنی بنظر تو خدا میگه: آفرین که دارید میگید الله بت هست؟
ولی خدا در جواب اینکه گفتن الله خالق هست میگه: اگر معترفید الله خالقه پس دیگ چرا نمیدانید و تفکر نمیکنید؟ چرا، فقط الله رو نمیخانید؟ چرا میرید از من دون الله میخواید که به الله بگه؟ چرا واسط؟
الله داره تعریف میکنه
الله در همه جای قرآن، وقتی گفته الله، فقط و فقط منظورش ذات اقدس و پاک خودش هست
و اگر از آنان بپرسي: چه کسي از آسمان آبي فرستاد و بوسيله آن زمين را پس از مردنش زنده کرد؟ ميگويند: اللّه! بگو: «حمد و ستايش مخصوص خداست! امّا بيشتر آنها نميدانند
ای مردم! مثلی زده شده است، به آن گوش فرا دهید: کسانی را که میخوانید غیر خدا و پائینتر از او هرگز مگسی را خلق نکنند و اگر چه برای آن اجتماع کنند و اگر مگس چیزی را از ایشان برباید نتوانند برهانند و پس نگیرند آنرا، طالب و مطلوب (خواننده و خوانده شده) عاجزند
آنطور که هستي باش ،....
صداقت مؤثرترين تيري است که به قلب هدف مينشيند ،....
هدفت را با نقشههاي جوراجور آلوده مکن ،...
خودت باش ،....
افتاده باش ،... نه ذليل ،...
شوخ باش ،... نه مسخره ،....
آزاده باش ،،... نه ياغي ،...
مطمئن باش ،... نه ساده ،....
از خود ،... راضي باش ،.... نه از خود راضي ،...
صبور باش ،... نه در کمين ،....
آنوقت خواهي ديد که کليد را در دست خود خواهي داشت!!
انشاالله